معنی چمنزارها

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

ترشک

(اسم) گیاهی از تیره هفت بند که پایاست بارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر میرسد. ریشه اش ضخیم و ساقه اش راست و بی کرک است. این گیاه وحشی در چمنزارها و کشت زارها و کنار رودها میروید بقله حامضه حبق خراسانی.


پابز

(اسم) گیاهی از تیره چتریان که در کنار نهرها در چمنزارها و باغها میروید و بیشتر سایه طلب است. ساقه ها و برگهای جوان این گیاه بعنوان سبزی خوراکی در سالاد مصرف میشود و در تداوی بعنوان مدر و دافع عفونتها مستعمل است حشیشه المعز رجل المعز حشیشه النقرس انجلیقای صغیر بری.


نیمه متمدن

‎ نیمه شهری، چادر نشین (صفت) کسی که در مرحله بین وحشی و متمدن قرار دارد. توضیح کسی که در زمینی زندگی می کند که در فصول بارانی دارای نباتات و چمنزارها میباشد ولی در مواقع دیگر خشک است و چون زراعت در آن ممکن نیست از تربیت حیوانات زندگی خود را تامین میکند. روی همین اصل وی باید دایما گله های خود را در دشتهای وسیع سبز بچراند و چون مجبور است همیشه در حرکت باشد و دنبال رمه گوسفندان خود حرکت کند ناچار زندگی چادر نشینی و صحرا گردی اختیار مینماید. غذای این گونه افراد بیشتر لبنیات است و لباس آنان هم از پشم حیوانات بنابراین هیچوقت در یکجا ثابت و مستقر نمیشوند تا بتوانند خانه ای - و در نتیجه شهری بسازند.


قرنفل

(اسم) گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره خاصی بنام تیره قرنفلیان می باشد. گیاهی است یک ساله که دارای برخی گونه های پایا نیز می باشد. برگهایش کشیده و نوک تیز و گلهایش معمولا قرمز یا صورتی است. کاسه گل دارای 5 کاسبرگ است که بیخ آنها بهم نزدیک شده یک لوله 5 کنگره یی می سازد. جام گل دارای 5 گلبرگ است که قسمت بالای آنها بطرف خارج گل برگشته و لبه آنها بریدگی بسیار دارد. شماره پرچمها 10 عدد است و مادگی دارای کلاله چند شاخه یی است. برگهای این گیاه در محلی که به ساقه می چسبند گرهی برجسته بوجود می آورند گلهای قرنفل برخلاف گلهای میخک که منفرد است به صورت یک دسته گل در انتهای ساقه قرار دارند. گیاه مزبور یکی از گلهای زینتی است و در باغچه ها کشت می شود و ارتفاعش از گل میخک که در گلدان ها کاشته می شود کمتر است گل قرنفل قرنفل بستانی قرنفل باغی گل قرنفل معمولی حسن یوسف قرنفل الشاعر. توضیح در برخی کتب درخت میخک را که از تیره موردیها است اشتباها بنام قرنفل نیز ذکر کرده اند. یا حب قرنفل. دانه های فرنجمشگ را گویند که به نام بقله الضب نیز خوانده می شوند. یا درخت قرنفل. در برخی کتب اشتباها درخت میخک را که از تیره موردیها است به نام درخت قرنفل نیز ذکر کرده اند. یا قرنفل ابیض. درخت میخک که از تیره موردیها است. یا قرنفل بری. گونه ای قرنفل خودرو که در مراتع و چمنزارها میروید قرنفل بیابانی گل میخک وحشی. یا قرنفل بستانی. فرنجمشک. یا قرنفل چینی. گل میخک.


شقائق

آلالک آردم زریون که لبه ی پرداز هایش سرخ و در میان خجک های تیره دارد آذرنگ گیاهی است یکساله به ارتفاع 30 تا ‎60 سانتیمتر از تیره خشخاش که غالبا در مزارع و کشت زارها می روید. گلش منفرد و بزرگ و زیبا برنگ قرمز و شامل دو کاسبرگ است که مانند خشخاش زود می افتند. تعداد گلبرگها 4 و تعداد پرچمها زیاد است و به علاوه در قاعده گلبرگهای آن غالبا لکه های سیاهرنگ دیده می شود. قسمت مورد استفاده این گیاه در گلبرگهای آن است که پس از جمع آوری به سرعت خشک شود تا خراب نگردد و به رنگ تیره در نیاید و آن را در تداوی یه کار برند خشخاش بری خشخاش منثور خشخاش بستانی. یا شقایق ارمنستانی. از گونه های شقایق نعمانی است. یا شقایق پیچ. گیاهی است بالا رونده از تیره آلاله ها که دارای برگهای متقابل است. شیره برگهایش پوست بدن را ملتهب و قرمز می کند از این رو گدایان از آن استفاده و بدن خود را بمنظور جلب ترحم زخم می کنند. ماده های از انساج این گیاه استخراج شده بنام کلماتین موسوم است. سابقا از گیاه مذکور در تداوی سرطان استفاده می کردند شراج ملعه قلیماتس قلماتس کلماتیس ظیان یاسمن البر یاسمن بری یاس سفید. یا شقایق نعمان. شقایق نعمانی. توضیح مترجمان اروپایی شعرای شرقی آن را } انمون { ترجمه کرده اند شاید به سبب شباهت صوتی این دو کلمه. این تصور خطاست زیرا شقایق } کاکوئلیکوت { است و متعلق به کوکناریان است در صورتی که } انمون { متعلق به خانواده آلاله ها میباشد. قزوینی در عجائبالمخلوقات میگوید که شقایق النعمان نامی است که پادشاه حیره نعمان بن المنذر بدین گل که به فارسی گل لاله نامیده می شود داده. از سوی دیگر فرهنگ نویسان فارسی تحت لاله نویسند: لاله هر گل خود روی و خصوصا گل نعمان داغدار که چند نوع است: کوهی و صحرایی و دلسوخته و شقایق و ختایی و خودروی بالوان مختلفه. دکتر شلمیر در فرهنگ خود گوید که } کاکوئلیکوت { شقایق نامیده میشود و آنرا بسبب اختصاصات مسکن خود در زمره کوکنارها محسوب میدارند. یا شقایق نعمانی. گیاهی است علفی و پایا به ارتفاع 10 تا ‎40 سانتیمتر از تیره آلاله ها که در چمنزارها در غالب نقاط بحرالعلومی و آسیای صغیر و آسیای غربی و مرکزی می روید. برگهایش دارای بریدگی های بسیار و گلش منفرد زیبا برنگ بنفش یا مایل به قرمز است. ساقه و برگ و دمگل و همچنین سطح خارجی پوشش گل آن از تارهای ظریف و نازک و فراوان پوشیده می باشد. قسمت مورد استفاده این گیاه برگ و گلهای تازه آنست. در شقایق نعمانی ماده ای به نام آنمونین موجود است که سمی است. از مواد مستخرج از شقایق نعمانی و همچنین انساج خود گیاه به عنوان قاعده آور و مسکن دردهای رحمی و سیاه سرفه و تنگی نفس و تعدیل کننده تحریکات عصبی استفاده می کنند شقایق النعمان لاله حمرا لاله سرخ گلنجیک چیچکی الشقار الشقاری هوایه شقشی النعمان سکبه حمرا انامونی. توضیح این گیاه با شقایق نباید اشتباه شود زیرا از دو تیره جداگانه اند و با هم هیچ نسبتی ندارند. یا شقایق نعمانی وحشی. یکی از گونه های شقایق نعمانی است.

لغت نامه دهخدا

موفقی

موفقی. [م ُ وَف ْ ف َ] (ص نسبی) منسوب است به الموفق ابی احمدبن المتوکل ولیعهد المعتمد علی اﷲ. (از لباب الانساب). || (اِخ) نهر بزرگی است و قسمت عمده اش در چمنزارها واقع شده و آن منسوب است به موفق ابواحمدبن متوکل پدر معتضد خلیفه ٔ عباسی. (از معجم البلدان).


دوبرگه

دوبرگه. [دُ ب َ گ َ / گ ِ] (ص نسبی، اِ مرکب) دوبرگ. (یادداشت مؤلف). رجوع به دوبرگ شود. || علفی مشهور است. برادر سه برگه که در چمنزارها روید و زیاده از دو برگ نشود و بغایت زیبا و خوش آیند است. || کنایه از دو لب ساده زنخان. (لغت محلی شوشتر).


بخورالاکراد

بخورالاکراد. [ب َ / ب ُ رُل ْ اَ] (ع اِ مرکب) گیاهی است علفی، پایا، به ارتفاع 60 سانتیمتر تا یک متر (در محیطهای مساعد تا 2 متر) که در مزارع مرطوب، چمنزارها، جنگلها و گاهی درلای تخته سنگهای سواحل دریا می روید. ساقه های آن شیاردار و برگهایش با پهنک منقسم به تقسیمات باریک و درازو نخی شکل و گلهای آن زردرنگ و مجتمع بصورت چتر مرکب است. ریشه ٔ آن تیره رنگ و گوشتدار و محتوی شیره ٔ روان است و شیره ٔ آن مصرف درمانی دارد. در نواحی غربی ایران، در سیلاخور دیده می شود. شمرهالخنازیر. (از گیاهان دارویی علی زرگری ص 768). سیابوه. یربطوره. اندراسیون. حمابی. (لکلرک). بخورالاکراد از آن جهت نامند که کردان در بلاد خود در بخورات بسیار استعمال می نمایند. (مخزن الادویه). سیاه بو. بوقیدانن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به گیاهان دارویی زرگری و تحفه ٔ حکیم مؤمن و مخزن الادویه و تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 72 شود.


رودراور

رودراور. [وَ] (اِخ) قصبه ای است از قصبات سکان و توی و دیه سرکان با هفتاد موضع دیگر به پنج ناحیت موضع (کذا) چون هندرود و سرکان رود و کرزان رود و لامجانرود و برزمهین از توابع آن. هوایش معتدل است و آبش از کوه الوند جاری است و زمینش مرتفع تمام باشد و درآنجا زعفران بسیار باشد و بدین سبب آن زمین را زعفرانی خوانند. حقوق دیوانیش دو تومان و سه هزاروپانصد دینار است. (نزهه القلوب چ لیدن ص 73). ناحیه ای است درنزدیکی نهاوند از اعمال جبال. دارای 93 قریه است که باغهای پردرخت و نهرهای جاری دارد و درختان این ناحیه دارای انواع گوناگون میوه هاست و دارای منبر بود وآن در موضعی بود که بدان کرج گفته میشد و آن شهر کوچکی است و ابنیه ٔ آن از گل محکم ساخته شده است و دارای چمنزارها و میوه ها و کشتزارهاست و زعفران بسیار از آنجا می خیزد و ببلاد دیگر حمل میگردد و میان آن و همدان، و همچنین نهاوند هفت فرسخ است. جمعی از اهل علم به رودراور منسوب هستند. (از معجم البلدان). محتمل است همان رودآور کنونی باشد. رجوع به رودآور شود.


شقایق نعمانی

شقایق نعمانی. [ش َ ی ِ ق ِ ن ُ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گیاهی است علفی و پایا به ارتفاع ده تا چهل سانتیمتر از تیره ٔ آلاله ها که در چمنزارها در غالب نقاط بحرالرومی و آسیای صغیر و آسیای مرکزی میروید. برگهایش دارای بریدگیهای بسیار و گلش منفرد زیبا، برنگ بنفش مایل به قرمز است. ساقه و برگ و دمگل و همچنین سطح خارجی پوشش گل آن از تارهای ظریف و نازک و فراوان پوشیده میباشد. قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه برگ و گلهای تازه ٔ آن است. در شقایق نعمانی ماده ای بنام آنمونین موجود است که سمی است. از مواد مستخرج از شقایق نعمانی و همچنین انساج خود گیاه بعنوان قاعده آور و مسکن دردهای رحمی و سیاه سرفه و تنگی نفس وتعدیل کننده ٔ تحریکات عصبی استفاده میکنند. شقایق النعمان. لاله ٔ حمرا. لاله ٔ سرخ. گلنجیک چیچکی. الشقار. الشقاری. هوایه. شقیق النعمان. سکبه ٔ حمرا. انامونی.
توضیح: این گیاه با شقایق نباید اشتباه شود زیرا از دو تیره ٔ جداگانه اند و با هم هیچ نسبتی ندارند. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شقایق و شقائق النعمان و کارآموزی داروسازی ص 189 و 190 و گیاه شناسی گل گلاب ص 199 شود.
- شقایق نعمانی وحشی، یکی از گونه های شقایق نعمانی است. (فرهنگ فارسی معین).


گندمیان

گندمیان. [گ َ دُ] (اِ) تیره ٔ گندمیان یا غلات، یکی از بزرگترین تیره های نباتات تک لپه و شماره ٔ جنسهای آن متجاوز از 3500 است. غلات مختلف مانند گندم و جو و برنج و تمام رستنی هایی که معمولاً آنها را علف میگویند و در چمنزارها به حالت طبیعی میرویند ازاین تیره محسوب می شوند و در تمام مناطق سطح زمین میتوان آنها را یافت. گندم یکی از نمونه های کامل این تیره و دارای علائم ذیل است: ساقه ٔ آن میان تهی و بندبند است و آن را سوفار می گویند و در هر بند آن برگی است که به غلافی مانند لوله متصل شده و این غلاف تمام فاصله ٔ مابین دو بند را می پوشاند و از طرف مقابل برگ شکافی دارد. ریشه های آنها نازک و افشان است و اگر ساقه ای از آنها مجاور زمین قرار گیرد از آن نیز چندین دسته ریشه ٔ افشان خارج شده در خاک فرومی رود. گلهای گندم بر شاخه هایی که هر یک سه یا چهار گل دارد قرار گرفته و آنها را سنبلک می نامند و سنبلکها یک سنبله ٔ بزرگتر میسازند که آن را سنبله ٔ مرکب خوانند. هر سنبلک گندم دارای یک ساقه ٔ مرکزی است که بر روی آن سه یا چهار گل است. در پای هر ساقک سنبلک از راست و چپ دو فلس است که آن را زبان گویند و این دو زبان در انتهای خود دندانه هایی دارند. در پای هر دم گل نیز فلس کوچکتر است که زبانک نامیده میشود و در بغل هر گل نیز فلس کوچکتر از آن است که زبانچه خوانده میشود، این فلسها به جای پوشش گل گندم هستند. در بالای هر دم گل قسمتهای زایای آن که عبارت است از سه پرچم و یک تخمدان قرار گرفته که در بالای آن یک خامه دوشاخه ٔ شانه مانند است. همین که آمیزش انجام گیرد زبان و زبانک زرد میشود و پرچمها که بساک آنها سنگین است پژمرده شده وتخمدان مبدل به گندمه ای می شود که آلبومن نشاسته ای دارد و دیواره ٔ تخمدان به تخمک آن چسبیده است. چون دانه ٔ گندم خرد شود آلبومن نشاسته ای آن آرد و پوسته ٔ برون بر آن سبوس را تشکیل می دهند. از آنچه گفته شد چنین استنباط میشود که گندمیان گلهای بسیار ساده ای دارند که نزدیک زبانک آن را فرامیگیرند و زبانچه ای نزدیک دانه ٔ آن است. تشخیص انواع گندمیان از روی وضع زبان و زبانک و زبانچه است. انواع این تیره را میتوان به سه دسته تقسیم کرد: اول غلات که آنها را آرد می کنند و بعضی آنها را مانند برنج آرد نکرده به مصرف می رسانند. دوم گندمیان علوفه که به مصرف غذای چارپایان میرسد. سوم گندمیان صنعتی. اول دسته ٔ غلات، انوع آن از این قرار است. 1- گندم 2- جو 3- دیوک 4- دوسر 5 -برنج 6- ذرت 7- ارزن. دوم گندمیان علوفه، انواع آنها بسیار زیاد و مهمترین آنها چمن است که جنسهای زیاد دارد. سوم گندمیان صنعتی، مهمترین انواع این دسته عبارتند از: 1- نیشکر 2- خیزران 3- آلفا 4- زرت خوشه 5- گورگیاه. (از گیاه شناسی گل گلاب صص 292- 297). و رجوع به گندم شود.


زنجبیل

زنجبیل. [زَ ج َ] (ع اِ) می. (منتهی الارب) (آنندراج). می. شراب. (ناظم الاطباء). خمر. (اقرب الموارد). || بیخ نباتی است که بفارسی آنوجه و به هندی سونتهه نامند برگ آن شبیه به برگ نی... (منتهی الارب) (آنندراج). نام دوایی معروف و به این معنی معرب زنکویر است. (غیاث). بیخ نباتی است که در زمین غده هایی تند و گزنده از آن بوجود می آید و از این بیخ نباتی چون نی و بردی برآید و آن معرب شنگبیل فارسی است. (از اقرب الموارد). بیخ گیاهی است که برگ آن مانند برگ نی و بردی و آن را در بوزارها و توابل داخل کنند و در طب نیز بکار برند. و به فارسی شنکلیل و شنگبیز نامند. (ناظم الاطباء). بیخی است معروف و گیاه او شبیه به گیاه شقاقل و از آن بسیار کوچکترو بی گل و بی ثمر و در مازندران نیز می باشد... (تحفه ٔحکیم مؤمن). زنجفیل. شنگلیل. شنگویز. ریشه ای باشد از گیاهی چون قصب و بردی و راسن و آن ریشه ٔ تند و زبان گز است و عطری دارد و از ابزار دیکهاست و آن به بلاد زنج (زنگبار)، زمین عمان، یمن و نیز به هندوستان باشد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زنجفیل. جنزبیل. زنزبیل. گیاهی است پایا از تیره ٔ زنجبیلها از راسته ٔتک لپه ای ها که دارای ریزوم غده ای ناهموار و 3 تا 4 ساقه ٔ یکساله به ارتفاع 30 سانتیمتر تا یک متر است. برگهایش متناوب و دراز و نوک تیز و دارای یک رگبرگ اصلی مشخص و رگبرگهای فرعی مایل است. پهنک برگ این گیاه به غلاف بزرگ و شکافداری منتهی میشود که قسمت زیادی از ساقه را فرامی گیرد. گلهایش مجتمع بصورت سنبله و از فلس های نازک پوشیده شده اند. رنگ گلها مایل به زرد و دارای لکه های متمایل به قهوه ای است. قسمت مورد استفاده ٔ این گیاه ریزوم آن است که پس از خشک کردن به بازار عرضه میشود. بوی زنجبیل قوی و معطر و مطبوع و طعمش حاد و سوزان است. شنکلیل. سندهی. ادرک. (فرهنگ فارسی معین):
تا به رنگ و بوی چون سوسن نباشد شنبلید
تا به طعم و فعل چون زیتون نباشد زنجبیل.
فرخی.
رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن، اختیارات بدیعی، ترجمه ٔ داود ضریر انطاکی، المعرب جوالیقی، ترجمه ٔ صیدنه و ترکیبهای این کلمه شود.
- تیره ٔ زنجبیل، گیاهان این تیره همه در مناطق گرم روئیده و ساقه های هوایی آنها شاخه ٔ فرعی ندارد، گلهای آنها نیز نامنظم است. انواع آن که بعضی از آنها خواص دارویی و خوراکی دارند از این قرارند:
1 -زنجبیل که ساقه های زیرین آن بسیار تند و از ادویه خوراکی است. 2- قسط که جنس تلخ و شیرین دارد و برضد کرم بکار رود. 3- زرچوبه که یک جنس آن زرد و جنس معطر آن بنام جذوار مشهور است. 4- هیل که معمولا آن را هل می گویند و دانه های آن از ادویه ٔ معطر است. این گیاهان همه مخصوص نواحی گرمند، فقط زرچوبه در ایران اخیراً کاشته شده و قابل پرورش است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 290).
- زنجبیل الکلاب، تره ای است تند که برگش به برگ بید ماند و شاخهای سرخ دارد... و سگ را می کشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). گیاهی است بسیار تند و کشنده ٔ سگ و برگش مثل برگ بید و درازتر و به زردی مایل و کم آب و شاخهای او سرخ است... (تحفه ٔ حکیم مؤمن). سگ کش. فلفل الماء. فرزخه. گیاهی است برگش چون برگ بید و شاخهای آن سرخ و آن را فلفل الماء گویند چه بر سرچشمه ها و آبگیرها روید و طعمش تند و زبان گز است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). (از اقرب الموارد). رجوع به ترجمه ٔ صیدنه، ترجمه ٔ داود ضریر انطاکی و اختیارات بدیعی شود.
- زنجبیل بستانی. رجوع به زنجبیل شامی شود.
- زنجبیل بلدی، راسن. زنجبیل شامی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). راسن است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). رجوع به زنجبیل شامی شود.
- زنجبیل پرورده، مربای خشک آن است. زنجبیل مربا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مربای زنجبیل. کنسروزنجبیل. (فرهنگ فارسی معین).
- زنجبیل شامی، زنجبیل الشام که زنجبیل بستانی هم نامیده میشود. راسن. زنجبیل البلدی. (از دزی ج 1 ص 605). راسن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). راسن باشد و آن نوعی از فیلگوش است و بعضی بیخ راسن را گفته اند. مربای آن جمیع المهای سرد را نافع است. (برهان) (آنندراج). زنجبیل شامی و زنجبیل بلدی راسن است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). گیاهی است زیبا و پایا از تیره ٔ مرکبان که ارتفاعش بین 1/75 تا 2 متر میرسد و غالباً در چمنزارها و نواحی مرطوب بحالت خودرو می روید. ریشه اش ضخیم و گوشتدار و ساقه اش راست و استوانه ای شکل با شاخه های متعدد است قطعات خشک شده ٔ ریشه ٔ آن و مربای وی در طب مستعمل است. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به اختیارات بدیعی و ترجمه ٔ داود ضریر انطاکی شود.
- زنجبیل عجم، زنجبیل العجم.اشترغاز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). زنجبیل فارسی اشترغار است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن) (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب).
- زنجبیل فارسی، زنجبیل فارس. زنجبیل الفارس. اشترغار. (منتهی الارب) (تحفه ٔ حکیم مؤمن). رجوع به ترکیب قبل شود.
- زَنجَبیل کوکَه، زنجفیل کوکه. نانی به اندازه و شکل نیم گلوله ٔ توپ که در خمیر آن شکر و زنجبیل کرده باشند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).


غلات

غلات. [غ َل ْ لا] (ع اِ) ج ِ غَلَّه، به معنی درآمد هرچیزی از حبوب و نقود و جز آن، و آمد کرایه ٔ مکان و مزد غلام و ماحصل زمین. (منتهی الارب). رجوع به غله شود: راهها بسته شد و ماده ٔ غلات و اقوات منقطع گشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1272 هَ. ق. ص 385). || در گیاه شناسی تألیف حسین گل گلاب (ص 292) آمده است: غلات یا تیره ٔ گندمیان از بزرگترین تیره های نباتات تک لپه ای است و شماره ٔ جنسهای آن متجاوز از 3500 است. غلات مختلف مانند گندم و جو و برنج و تمام رستنیهایی که معمولا" آنها را علف میگویند و در چمنزارها به حالت طبیعی میرویند از این تیره محسوب میشوند، و در تمام مناطق سطح زمین میتوان آنها را یافت. گندم یکی از نمونه های کامل این تیره و دارای علائم ذیل است: ساقه ٔ آن میان تهی و بندبند است و آن را سوفار میگویند، و درهر بند آن برگی است که به غلافی مانند لوله متصل شده است و این غلاف تمام فاصله ٔ مابین دو بند را میپوشاند و از طرف مقابل برگ شکافی دارد. ریشه های آنها نازک و افشان است و اگر ساقه ای از آنها مجاور زمین قرار گیرد از آن نیز چندین دسته ریشه ٔ افشان خارج شده در خاک فرومیریزد. گلهای گندم بر شاخه هایی که هریک سه یا چهار گل دارد قرار گرفته اند، و آنها را سنبلک نامند، و سنبلکها یک سنبله ٔ بزرگتر میسازند که آن را سنبله ٔ مرکب خوانند. هر سنبلک گندم دارای یک ساقک مرکزی است که بر روی آن سه یا چهار گل است. در پای هر ساقه از راست و چپ دو فلس است که آن را زبان گویند، و این دو زبان در انتهای خود دندانه هایی دارند. در پای هر دم گل نیز فلسی کوچکتر است که زبانک نامیده میشود، و در بغل هرگل نیز فلسی کوچکتر از آن است که زبانچه خوانده میشود. این فلسها به جای پوشش گل گندم هستند. در بالای هر دم گل قسمتهای زایای آن که عبارتند ازسه پرچم و یک تخمدان قرار گرفته است، و در بالای آن یک خامه ٔ دو شاخه ٔ شانه مانند است. همینکه آمیزش انجام گیرد زبان و زبانک زرد و پرچمها که بساک آنها سنگین است پژمرده میشوند، و تخمدان مبدل به گندمه ای میگردد که آلبومن نشاسته ای دارد و دیواره ٔ تخمدان به تخمک آن چسبیده است. چون دانه ٔ گندم خرد شود آلبومن نشاسته ای آن آرد و پوسته ٔ برون بر آن، سبوس را تشکیل میدهند. از آنچه گفته شد چنین استنباط میشود که گندمیان گلهای بسیار ساده ای دارند که زبان و زبانک آن را فرامیگیرند، و زبانچه ای نزدیک دانه ٔ آن است. تشخیص انواع گندمیان از روی وضع زبان و زبانک و زبانچه است. انواع این تیره ها را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
اول: غلات که آنها را آرد میکنند و بعضی از آنها را مانند برنج آردنکرده به مصرف میرسانند. دوم گندمیان علوفه ای که به مصرف غذای چارپایان میرسد. اول دسته ٔ غلات، انواع آن ازاین قرار است:
1- گندم، که مهمترین غله ٔ منطقه ٔمعتدله است. و غذای عمده ٔ انسان را تشکیل میدهد و شرح ساختمان آن در بالا ذکر شد، و مرغ که ساقه های خزنده دارد، و دانه ٔ آن کوچک، و یکی از آفات زمینهای زراعتی است زیرا که ساقه های خزنده ٔ آن در زمینهای زراعتی به سرعت پراکنده میشود و ریشه میدواند، و اندک رطوبتی برای بقای آن کافی است. این گیاه را «زه » نیز مینامند و هرجا که آبی از زمین تراوش کند زهابی تشکیل میشود و زمین را زه زده میگویند. 2- جو، که سنبله ٔ آن ساده و شاخه های انتهای زبانک آنها دراز است. دانه های آن به زبانچه چسبیده است و در موقع روییدن در آنها دیاستازی به نام مالتاز پدید می آید که نشاسته را مبدل به مالتوز میکند. اگر در این موقع دانه ها را خشکانیده آرد کنند جسمی به نام مالت ساخته میشود که آردی شیرین و زودهضم است، در آبجوسازی مالت را مبدل به آلکل میکنند. 3- دیوک، بسیار شبیه به گندم است ولی دانه های باریک و درازی دارد. 4- دوسر، که سنبله های آن به هم فشرده نیست و در نقاط مرطوب و سردسیر میروید. 5- برنج، که گلهای آن دارای 6 پرچم است و در زمینهای باتلاقی و گرم کاشته میشود. جنسهای مختلف دارد وغدای نیمی از نوع بشر است. دانه های سفیدرنگ آن را زبانچه کاملاً فراگرفته و آن را شلتوک میگویند. 6- ذرت، که گلهای نر و ماده ٔ آن جداگانه است. گلهای ماده در بالای ساقه تشکیل سنبله های بسیار میدهند، و گلهای ماده در بغل برگها سنبله های بزرگ با یک ستون مرکزی ضخیم میسازند، و چون دانه های آن برسد پوسته های متعدد سبز روی آن را فراگرفته و کلاله های گلهای ماده از بالای آن پوسته ها بیرون است. این نوع سنبله را بلال مینامند. 7- ارزن، که دانه های آن تقریباً کروی و براق است و در زمینهای کم قوت کاشته میشود.
دوم: گندمیان علوفه ای، انواع آنها بسیار زیاد و مهمترین آنها چمن است که جنسهای زیاد دارد.
سوم: گندمیان صنعتی، مهمترین انواع این دسته عبارتند از:
1- نیشکر، که ساقه های آن به سه متر میرسد و در مغز ساقه های آن قند بسیار است. این گیاه را در نقاط گرم ومرطوب به عمل آورده برای ساختن قند به کار میبرند. 2- خیزران، که دارای ساقه های نازک و بلند و محکم است. 3- آلفا، که رشته های بافتنی آن زیاد است و برای کاغذسازی و طناب به کار میرود. 4- ذرت خوشه ای، که جنسهای گوناگون دارد، مانندذرت قند و ذرت دانه ای. 5- گور گیاه، یا کاه مکی که خوشه های معطر دارد.

معادل ابجد

چمنزارها

307

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری