معنی چماق
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
گرز آهنی شش پر، چوبدستی که نوک آن گره داشته باشد. [خوانش: (چُ) [تر.]]
فرهنگ عمید
چوبدستی بزرگ و کلفت،
[قدیمی] گرز، گرز ششپر،
حل جدول
چوب دستی بزرگ وکلفت
مترادف و متضاد زبان فارسی
چوبدست، چوبدستی، تاباق، ششپر، عمود، گرز
فارسی به انگلیسی
Bat, Billy, Bludgeon, Club, Cudgel, Mace, Shillalah, Shillelagh, Staff, Stave
فارسی به عربی
اضرب، صولجان، عصا، مضرب، نادی، هراوه
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
گرز آهنین شش پره را گویند، عمود آهنین
فارسی به آلمانی
Fledermaus, Keule (f), Klub (m), Knüppel (m), Schläger (m), Schlagholz (n), Muskatblu.te [noun]
معادل ابجد
144