معنی چشم و هم چشمی
لغت نامه دهخدا
هم چشمی. [هََ چ َ / چ ِ] (حامص مرکب) رقابت و برابری نمودن. (یادداشت مؤلف). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است.
- هم چشمی کردن، رقابت کردن. رجوع به هم چشم شود.
هم چشم
هم چشم. [هََ چ َ / چ ِ] (ص مرکب) برابر و مقابل و رقیب. (آنندراج): آزادخان از فرقه ٔ غلزه ای و هم چشم با فرقه ٔ ابدالی بود. (مجمل التواریخ گلستانه).
حل جدول
مقایسه زندگی خود با دیگران، تلاش در راه عقب نماندن از دیگران
هم چشمی
رقابت
رقابت، مسابقه
فرهنگ فارسی هوشیار
رقابت بس که میبالد ازین طرفه بنا کاشان را سر هم چشمی شیراز و صفاهان بنگر. یا چشم و هم چشمی (همچشمی) . کسی را (معمولا بالاتر از خود را) سرمشق قراردادن و کوشش برای رسید بمقام و موقع او: فلان خانم روی چشم و همچشمی با زن همسایه روزگار شوهرش را سیاه کرد و او را به پیسی انداخت.
هم چشمی
رقابت و برابر نمودن
فرهنگ عمید
رقابت کردن،
حسد ورزیدن،
چشم وهم چشمی
رقابت در تجمل،
هم چشم
کسی که با دیگری در کاری رقابت کند، رقیب، حریف،
گویش مازندرانی
رقابت، حسادت
فارسی به عربی
فرهنگ معین
(~. چَ) (ص.) رقیب.
معادل ابجد
747