معنی چراغ موشی

گویش مازندرانی

چراغ موشی

چراغ نفتی دست ساز و فتیله دار که بدون حباب است


موشی

چراغ نفتی فتیله دار و بدون شیشه ی قدیمی که دسته دار نیز بوده...

نام اسبی که مطلقا سیاه باشد

لغت نامه دهخدا

چراغ موشی

چراغ موشی.[چ َ / چ ِ] (اِ مرکب) چراغ حلبی کوچکی دارای فتیله و جای نفت یا روغن. ظرفهای کوچکی چون استکان که در آن پیه یا روغن کرده فتیله مینهادند و به بندها می آویختند بخصوص در شب های چراغان. چراغ خرد چون استکانی که در آن پیه کنند و فتیله ای در وی نهند و به عده ٔ کثیر، شبهای چراغانی در معابر آویزند. ظرف کوچک شیشه ای یا فلزی که در آن پیه وفتیله کرده در چراغانیها به عده ٔ بسیار افروخته در معابر بیاویزند. نوعی چراغ کوچک مسی یا حلبی که ساختمانی ساده داشته دارای فتیله و جای روغن یا نفت است و بیشتر در جاهای دور افتاده و دهکده ها از آن استفاده میشود. چراغ کوچک حلبی بدون شیشه. (فرهنگ نظام).


موشی

موشی. (ص نسبی) منسوب به موش. آنچه به موش نسبت دارد و مربوط است. (از یادداشت مؤلف).
- چراغ موشی، چراغی است کم نور و ضعیف شعله که اکنون متروک است. ظرفی که در آن روغن کرچک یا نفت ریزند و فتیله ای بر کنار آن نهند و بیفروزند فتیله با شعله آمیخته به دود، اندک روشنی به اطراف دهد. و ظاهراً سبب تسمیه شکل شبیه موش داشتن آن بوده است. چراغ دستی.
- دم موشی، هرچیز باریک و نازک و دراز.
- دندان موشی، دارای کنگره های ریز و مثلثی شکل شبیه دندان اره. (از فرهنگ لغات عامیانه).
- سوهان دم موشی، در اصطلاح نجاری و سوهان کاری نوعی سوهان گرد و نازک و باریک برای ساییدن داخل سوراخهای آهن یا چوب. (از فرهنگ لغات عامیانه).

موشی. (اِخ) دهی است از بخش پشت آباد شهرستان زابل واقع در 21 هزارگزی شمال باختری بنجار با 347 تن جمعیت. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).

موشی. [م َ شی ی] (ع ص) موشی [م ُ وَش ْ شا].نگارین: ثوب موشی، جامه ٔ نگارین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). وشی کرده. آراسته و نگارین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به موشی [م ُ وَش ْ شا] شود. || از رنگهای اسبهاست. و آن اسبی است زرد با خطوط سیاه در پاچه ها. (از صبح الاعشی ج 2 ص 19).

موشی. [م ُ وَش ْ شا] (ع ص) مَوشی ّ. جامه ٔ بسیارنگار. (از منتهی الارب). به نگار. نگارین. (یادداشت مؤلف). پیرایه بسته. (دهار). ثوب موشی، جامه ٔ نگارین. (ناظم الاطباء). و رجوع به مَوشی ّ شود. || (اصطلاح بدیعی) نزد بلغا عبارت از نظم یا نثری است که همگی حروف الفاظ آن منقوط باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون).


مرده موشی

مرده موشی. [م ُ دَ/ دِ](حامص مرکب) موش مردگی. چون موش مرده بودن.
- خود را به مرده موشی زدن، کنایه از اظهار نهایت ضعف و ناتوانی است. خود را ناتوان و ذلیل وانمود کردن.


چاه موشی

چاه موشی. (اِخ) دهی است از دهستان شبانکاره بخش برازجان شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی شمال باختر برازجان و 8 هزارگزی باختر رودخانه ٔ شاپور واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 400 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و خرما، شغل اهالی زراعت و راهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).

فرهنگ عمید

چراغ موشی

چراغ سادۀ حلبی که فقط دارای فتیله و جای نفت است،


چراغ

وسیله‌ای برای تولید روشنایی، مانند پیه‌سوز، لامپا و چراغ برق،
* چراغ آسمان: [قدیمی، مجاز]
ماه،
آفتاب،
* چراغ آسمانی: [قدیمی، مجاز] = * چراغ آسمان
* چراغ الکتریک: [منسوخ] = چراغ‌برق* چراغ بادی: نوعی چراغ نفتی که در هوای آزاد روشن می‌کنند و از وزش باد خاموش نمی‌شود، فانوس،
* چراغ توری: نوعی چراغ نفتی تلمبه‌ای که با فشار هوا نفت به ‌طرف لولۀ بالایی میرسد و به جای فتیله توری نسوزی دارد که روشنایی را بیشتر و سفیدتر میکند و پرنورتر از سایر چراغ‌های نفتی است، چراغ‌زنبوری،
* چراغ خواستن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] گدایی کردن،
* چراغ روز: [قدیمی، مجاز]
آفتاب،
چراغ کم‌نور و بی‌فروغ،
* چراغ سپهر: [قدیمی، مجاز] = * چراغ آسمان: که چون بامدادان چراغ سپهر / جمال جهان را برافروخت چهر (نظامی۵: ۷۸۵)،
* چراغ سحر: [قدیمی، مجاز]
آفتاب: نکال شب که کند در قدح سیاهی مشک / در [او] شرار چراغ سحرگاهان گیرد (حافظ: ۱۰۳۴)،
ستارۀ سحری، ستارۀ صبح: چشم شب از خواب چو بردوختند / چشم و چراغ سحر افروختند (نظامی۱: ۲۸)،
چراغی که تا به‌ هنگام سحر روشن است و با روشن شدن هوا خاموشش می‌کنند،
هرچیز ناپایدار،
* چراغ صبح: [قدیمی، مجاز] =* چراغ سحر* چراغ علاءالدین: نوعی چراغ یا بخاری نفتی،
* چراغ کردن: [قدیمی] روشن کردن چراغ،
* چراغ نشاندن: [قدیمی، مجاز] خاموش کردن چراغ.* چراغ نشستن: [قدیمی] خاموش شدن چراغ،
* چراغ نفتی: نوعی چراغ با مخزن نفت، لوله و سرپیچ،

حل جدول

چراغ موشی

نوعی چراغ کوچک بدون شیشه که دود می‌کند و روشنایی کمی می‌دهد

نوعی چراغ کوچک بدون شیشه که دود می کند و روشنایی کمی می دهد


بیماری موشی

طاعون

معادل ابجد

چراغ موشی

1560

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری