معنی چاکران

لغت نامه دهخدا

چاکران

چاکران. (اِخ) از قراء و بلوک تورا و تونیان از بلوکات و مضافات هرات است. (مرآت البلدان ج 1 ص 72).

حل جدول

چاکران

حشم


حشم

چاکران

فارسی به عربی

چاکران دربار

حاشیه الملک

عربی به فارسی

حاشیة الملک

چاکران دربار

مترادف و متضاد زبان فارسی

تبع

پیروی، پیروان، تابعان، چاکران


تبعه

اهل، تابع، رعیت، شهروند، پیروان، تابعان، چاکران، نوکران، رعایا


توابع

متعلقات، وابسته‌ها، حومه‌ها، اطراف، پیروان، چاکران، پی‌آمدها، نتایج، تابع‌ها

فرهنگ فارسی آزاد

خدّام

خُدّام، خادمین، چاکران (مفرد: خادِم)،


حشم

حَشَم، خویشان- چاکران و خدمتکاران- گوسفندان،

فرهنگ فارسی هوشیار

خدم

چاکران، غلامان، خادمان، خدمتکاران، جمع خادم


خدم و حشم

چاکران، اهل و عیال، نوکران، طرفداران، خویشان

فرهنگ معین

تبع

(تَ بَ) [ع.] (ص.) جِ تابع، پیروان، چاکران.


خدم

(خَ دَ) [ع.] (اِ. ص.) جِ خادم، خدمتکاران، چاکران.


توابع

جمع تابع.، چاکران، پس روان. [خوانش: (تَ بِ) [ع.] (ص. اِ.)]

معادل ابجد

چاکران

275

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری