معنی چابکسوار

حل جدول

چابک‌سوار

مهارت در اسب‌سواری

سوارکار ماهر و تیزتاز


چابکسوار

سوارکار ماهر


مهارت در اسبسواری

چابکسوار

مترادف و متضاد زبان فارسی

چابک‌سوار

صفت سوارکار ماهر، سوار فرز، چابک‌عنان

فرهنگ معین

خفیف العنان

(خَ فُ لْ عِ) [ع.] (ص.) کنایه از: چابکسوار.

فرهنگ فارسی هوشیار

رائض

‎ چابکسوار، رامگر رام کننده ‎ (اسم) رام کننده ستوران توسن، (صفت) دست آموز رام.

لغت نامه دهخدا

ربیعبن زیاد

ربیعبن زیاد. [رَ ع ِ ن ِ] (اِخ) ابن سلامهبن قیس قضاعی سپس تُوَیلی. چابکسوار نامدار معروف به اعرج. او را اشعاری نغز از دوره ٔ جاهلیت بود و برحسب نوشته ٔ ابن کلبی تا عهد عثمان زنده بوده است. (از الاصابه ج 1 قسم 1).

معادل ابجد

چابکسوار

293

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری