معنی پی جو

لغت نامه دهخدا

پی جو

پی جو. [پ َ / پ ِ] (نف مرکب) جوینده ٔ اثر پا. مجازاً، فاحص. کاونده. جستجوکننده.
- پی جوی کسی (چیزی) شدن، در جستجوی آن بودن.


پی جو شدن

پی جو شدن. [پ َ / پ ِ ش ُ دَ] (مص مرکب) جستن اثر پا. مجازاً، درصدد تجسس برآمدن. بجستجو برخاستن.


پی جور

پی جور. [پ َ / پ ِ] (نف مرکب) مصحف پی جو. (در تداول عامیانه، پی جو). رجوع به پی جو شود.


پی

پی. [پ َ / پ ِ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه چون: احمدچاله پی. اساروپی. امجله پی. برف آب پی. بزرودپی. بندپی. پایین رودپی. تالارپی. تجری اسپ شورپی. خانقاه پی. خشک رودپی. دروپی. راسب آب پی. راست پی. رودپی. ساری رودپی. سدپی. سیاه خان پی. سیاهرودپی. طولندره پی. علمدارپی. کلارودپی.کردپی. کلاپی. کلورودپی. کولاپی. گرمرودپی. هزارپی.

حل جدول

پی جو

جوینده، جستجو کننده

فرهنگ عمید

پی جو

جویندۀ رد و اثر چیزی،
* پی‌جوی کسی (چیزی) شدن: در جستجوی کسی یا چیزی برآمدن،

فارسی به عربی

پی جو

فضولی


جو

جو، حبوب، شعیر

فرهنگ فارسی هوشیار

پی جو

جستجو کننده، کاوند


جو

میان آسمان و زمین، اتمسفر، جو هر چیز، داخل هر چیز

گویش مازندرانی

جو

جو

خواص گیاهان دارویی

جو

جو وسوپ آن تب بر است. سوپ جو تشنگی وعطش وغلیان خون را برطرف می کند. آب جو پخته با سرکه برای مبتلایان به بیماری های آکنه، اگزما و حساسیت ها مفید است. (به صورت مالیدنی). آب جو داروی سینه است البته آب جو برای معده مفید نیست و سرد است.

تعبیر خواب

جو

جو درخواب دیدن، مال بود، که آسان به دست آید و جو فروش به خواب دیدن، مردی است که دنیا را بر دین اختیار کند. - امام جعفر صادق علیه السلام

اگر بیند جو تر یا خشک یا پخته همی خورد، دلیل که خیری اندک به وی رسد. اگر کسی بیند جو داشت یا کسی بدو بخشید، دلیل که به قدر آن خیر و نیکی بدو رسد و، دلیل بر تندرستی است. اگر بیند جو در زمین می کاشت، دلیل که وی را مال جمع گردد و کاری کند که خدای تعالی از او خشنود شود. - اب‍راه‍ی‍م‌ ب‍ن‌ ع‍ب‍دال‍ل‍ه‌ ک‍رم‍ان‍ی

عربی به فارسی

جو

پناد , کره ء هوا , جو , واحد فشار هوا , فضای اطراف هر جسمی (مثل فضای الکتریکی ومغناطیسی)

معادل ابجد

پی جو

21

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری