معنی پیی بنا

حل جدول

پیی بنا

زیرسازی


بنا

عمارت

گویش مازندرانی

چل پیی

کنار زائو نشستن در شش شب اول زایمان


دل پیی

دل واپسی

فرهنگ عمید

بنا

عمارت، ساختمان،
بُن، پایه، اساس،
(اسم مصدر) ساختن،
* بنا کردن: (مصدر متعدی) عمارت کردن، ساختمان کردن، ساختن عمارت،
* بنا نهادن: (مصدر متعدی)
ساختمان کردن،
بنیاد کردن، بنا کردن، قرارگذاشتن،

لغت نامه دهخدا

بنا

بنا. [ب ُ] (اِ) بلغت زند، پی. بنیاد. (از ناظم الاطباء).

بنا. [ب َن ْ نا] (از ع، ص) معمار و بسیار بناکننده. (غیاث اللغات):
معمار دین آثار او دین زنده از کردار او
گنجی است آن دیوار او از خضر بنّا داشته.
خاقانی.
بل خشت زرین زان بنان شد درخوی خجلت نهان
چون خشت گل در آبدان از دست بنّا ریخته.
خاقانی.

بنا. [ب ِ] (از ع، اِ) عمارت. (غیاث اللغات). عمارت. لاد. ساختمان. (ناظم الاطباء). مقابل عرصه. مقابل اعیانی. آن قسمت از خانه که در آن ساختمانی هست. در تداول عامه بفتح باء گفته شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا):
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از گردش آفتاب.
فردوسی.
از چندان باغهای خرم و بناهای جانفزا... چهار پنج گز زمین بسنده کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 382). کسانی که شهرها و دیهه ها و بناها و کاریزهاساختند... بگذاشتند و برفتند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 339).
در عالم دوم که بود کارگاهشان
ویران کنندگان بنا و بناگرند.
ناصرخسرو.
محتاج بلشکر نه ای ایرا که ز دولت
دارنده ٔ لشکرگه این هفت بنائی.
خاقانی.
بنای قصر مشید آسمان ساخت. (سندبادنامه ص 2).
بدین خان کو بنا بر باد دارد
مشو غره که بد بنیاد دارد.
نظامی.
رجوع به بناء شود. || بیخ عمارت. (غیاث اللغات). پی. بن. لاد. بنیان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
چون نباشد بنای خانه درست
بی گمانم بزیر رشت آئی.
فرالاوی.
لاد را بر بنای محکم نه
که نگهدار لاد بن لاد است.
فرالاوی.
میر کز گوهر پاکیزه ٔ محمود بود
همچو محمود بنای کرم و جود بود.
منوچهری.
بنای کار بر حیلت باید نهاد. (کلیله و دمنه).
رجوع به بناء شود. || قرار. برقراری. (ناظم الاطباء):
هرگونه چیز داشت جهان تا بنای داشت
ملکی قوی چو ملک ملک ارسلان نداشت.
- بنا گذاشتن، قرار گذاشتن. (از ناظم الاطباء).
- || طرح ریختن. نقشه ٔ ساختمان نهادن:
گردون بنای حسن ترا بر زمین گذاشت
روزی که رنگ خانه ٔ گل را بهار ریخت.
دانش (از آنندراج).


پیی با

پیی با. [پ ِ] (اِخ) (ممالک سفلی) یکی از ممالک اروپای غربی، واقع در کنار دریای شمال. نِدِرلاند. هلاند. هلند.
1- جغرافی: پیی با (ندرلاند) (هلاند)، از ناحیتی هموار و بسیار پست تشکیل یافته. قسمتی از ساحل آن از سطح دریا نیز پائین تر است و بوسیله ٔ سدها توانسته اند از این اراضی استفاده کنند. تا سال 1932 م. نیز خلیجی وسیع بنام «زوئیدرزه » قسمت شمال این مملکت را اشغال کرده بود ولی امروز همه ٔ قسمت های آن خشک شده است. اسکو، موز و رَن که هر یک بشعب چند تقسیم میشود، رودهای مهم این مملکت را تشکیل میدهند. منطقه ای که در عقب سدها واقع شده، با رنج و مشقت فراوان خشک شده اند ولی امروزه آنها مزارع مهمی برای غلات و چمنهای پرمایه ای برای تربیت اغنام محسوب میشوند. اهالی این کشور در صنعت بسیار فعال اند از آن جمله در: ساختمانهای دریائی. محصولات غذائی، منسوجات، الکتروتکنیک، و کاغذسازی.
مستعمرات «هند هلاند» متعدد و پرثروت است.هلاند که مملکتی است مشروطه، مساحت آن 34186 کیلومترمربع و جمعیت آن 6841000 تن میباشد. هلاند به 11 ایالت تقسیم میشود: هلاند شمالی، هلاند جنوبی، اوترکت، زلاند، برابان شمالی، لیم بورگ، گلدر، اوریسل، درنث، گرنینگ، فریز. پایتخت آن آمستردام و مرکز قوای مجریه لاهه و شهرهای عمده ٔ آن رتردام، اوترکت، گرنینگ و هارلم است.
2- تاریخ: نخستین ساکنین معروف هلاند باتاوها بودند که مطیع رومیان شدند و پس از آنان فریزون ها که مطیع فرانکها گردیدند. شارلمان آنان را بکیش مسیحیت درآورد و شارل لو گرو (کلان) هلاند را به کنت نشین تبدیل کرد، بعدها فیلیپ لوبن (نیکو)، دوک دوبورگنی، آنرا بصورت مملکتی مشخص وممتاز درآورد. پس از مرگ ماری، دختر شارل لو تمرر (جسور)، هلاند به اطریش ملحق شد. فیلیپ دوم، پادشاه اسپانی، که پس از شارل کن آن را متصرف شد، بر اهالی چندان ستم روا داشت که عصیان کردند و تشکیل جمهورئی ازایالات متحده دادند و گیوم درانژ بریاست آن منصوب گردید (1579 م.) و اروپا نیز در کنگره ٔ وستفالی آن را برسمیت شناخت (1648). هلاند با انگلستان و فرانسه رقابت ورزید و در مائه ٔ هفدهم علیه لوئی چهاردهم اقدام کرد و تا حدی موفق شد. در هنگام انقلاب کبیر، سپاهیان فرانسه آن مملکت را متصرف شدند و در آنجا جمهوری باتاو را در 1795 و سپس مملکت پادشاهی هلاند را در 1806 تشکیل دادند. این مملکت در 1810 به امپراطوری فرانسه ضمیمه گردید و بسال 1815، بلژیک و هلاند یک مملکت راتشکیل دادند ولی وقایع سال 1830م. آن دو را از هم مجزّی کرد.

تعبیر خواب

بنا

بنا و ساختمان در خواب های ما آرزو و آمال است و کارهایی است که بر مبنای هوای نفس می خواهیم انجام دهیم نه بر اصل تعقل و محاسبه و دور اندیشی. بنا هر حالتی در خواب داشته باشد گویای برداشتی است که از خودمان داریم و شناخت ناخودآگاه خودمان است و چه بسا ممکن است این شناخت نادرست باشد. به هر صورت تجسم این برداشت در خواب ساختمان و بنا است. -

فرهنگ معین

بنا

(بَ) [ع. بناء] (اِ.) ساختمان، ج. ابینه.

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

بنا

سازه، گلکار

فارسی به عربی

بنا

بناء، بنایه، موسسه

فرهنگ فارسی هوشیار

بنا

عمارت، ساختمان، خانه

واژه پیشنهادی

بنا

سازه

معادل ابجد

پیی بنا

75

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری