معنی پیکر
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
کالبد، جسم، صورت، تصویر، شکل، ریخت، رقم، نقش و نگاری که برای آرایش و زینت باشد. [خوانش: (پِ کَ) (اِ.)]
فرهنگ عمید
کالبد، تن،
هیکل،
مجسمه، تندیس،
(ریاضی) رقم، شیفر: عدد ۵۹۴ دارای سه پیکرِ ۴، ۹، و ۵ میباشد،
[قدیمی] تصویری که نقاش بکشد،
حل جدول
تن
مترادف و متضاد زبان فارسی
اندام، بدنه، تن، جثه، جسد، جسم، کالبد، هیکل، ریخت، صورت، هیات، تصویر، نقش، نگاره، پیکره، تندیس، مجسمه، رقم، پرچم، درفش، رایت، علم، لوا
فارسی به انگلیسی
Digit, Figure, Form, Frame, Icon, Numeral, Physique
فارسی به عربی
ایقونه، تمثال، دمیه، رقم
تعبیر خواب
پیکر به خواب زن است. اگر بیند او پیکری است، دلیل که زن خواهد. اگر بیند پیکر از کسی به بها بخرید، دلیل که کنیزک بخرد. اگر بیند پیکری داشت و از وی ضایع شد یا از دست او بیفتاد و بشکست، دلیل که زن را طلاق دهد یا زنش از دنیا رحلت کند. اگر چهره پیکر خود را به صورت دیگر بیند، دلیل که احوالش بگردد بر آن هیات که دیده. - محمد بن سیرین
اگر پیکر خویش را به صورتی زشت بدل کرده بیند، حال او متغیر گردد. اگر بیند که به حال و صورت خود گردید، دلیل که به حال خود و به سوی خدا بازآید. اگر پیکر خویش را با شکوه بیند، دلیل که همه روی از او بگردانند و بر وی جفا کنند. - ابراهیم بن عبدالله کرمانی
اگر کسی بیند پیکر آدمی با پیکر حیوانی بدل همی کرد، دلیل که آن کس بد مذهب و دروغگو بود یا در صفات خدای تعالی چیزی گوید. اگر بیند که پیکر کسی به گونه دیگر که نه از جنس او بود بگشت، دلیل که بیننده را کار صعب پدید آیدد و در آن متحیر بماند و صورت درخواب دیدن، مردی است که بر خدای دروغ گوید. - جابر مغربی
فرهنگ فارسی هوشیار
کالبد، تن، تصویری که نقاش بکشد
فرهنگ پهلوی
تصویر، بدنه
فارسی به آلمانی
Statue (f)
معادل ابجد
232