معنی پین
لغت نامه دهخدا
پین. (اِ) در اصطلاح بنائی، مقداری به پهنای یک آجر: یک پین باید از زمین را کند. مخفف پینه. || ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
- پین پین برداشتن، تنقیه ٔ کاریز از پین.
پین. (اِخ) نام دهی ازتوابع کاشان. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان مافروخی ص 38).
پین. [پ ِ] (اِخ) توماس. روزنامه نگار انگلیسی که به تبعیت دولت فرانسه درآمد و بر اثر اقداماتی که برای دفاع از افکار جدید بعمل آورد بعضویت مجلس کنوانسیون انتخاب شد. (1737- 1809 م.).
کام پین
کام پین. (اِخ) دشت وسیعی است در مشرق آنورس به بلژیک دارای معادن زغال سنگ مهم.
پین آن تو
پین آن تو. [ت ُ] (اِخ) بزرگترین ایالت شبه جزیره ٔ کره واقع در ساحل شمال شرقی چین و در جهت شمال غربی قطعه ٔ نامبرده از طرف شمال به ایالت منچوری و از سوی مشرق به ایالت هنگ گنگ و از جانب جنوب به ایالت هوانگ هو و از جهت مغرب بخلیج کره و اراضی واقعه بین دو کشور چین و کره محدود است. مرکز آن شهر چانگ چوست. شهر و قصبه ٔ شایان ذکر دیگری ندارد. (قاموس الاعلام ترکی).
فارسی به انگلیسی
Pin
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
خار
داروها
افسردگی مزمن , درد مزمن , اضطراب
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
62