معنی پین

پین
معادل ابجد

پین در معادل ابجد

پین
  • 62
حل جدول

پین در حل جدول

لغت نامه دهخدا

پین در لغت نامه دهخدا

  • پین. (اِ) در اصطلاح بنائی، مقداری به پهنای یک آجر: یک پین باید از زمین را کند. مخفف پینه. || ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
    - پین پین برداشتن، تنقیه ٔ کاریز از پین. توضیح بیشتر ...
  • پین. [پ ِ] (اِخ) توماس. روزنامه نگار انگلیسی که به تبعیت دولت فرانسه درآمد و بر اثر اقداماتی که برای دفاع از افکار جدید بعمل آورد بعضویت مجلس کنوانسیون انتخاب شد. (1737- 1809 م. ). توضیح بیشتر ...
  • پین. (اِخ) نام دهی ازتوابع کاشان. (ترجمه ٔ محاسن اصفهان مافروخی ص 38). توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

پین در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

پین در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ‎ مقداری بپهنای یک آجر: یک پین باید این زمین راند، ریختگی و گلی که در فنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب گردد. یا پین پین برداشتن. تنقیه کاریزاز پین. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید