معنی پیشینه

پیشینه
معادل ابجد

پیشینه در معادل ابجد

پیشینه
  • 377
حل جدول

پیشینه در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیشینه در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • پیشین، دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم، پرونده، سابقه، ماسبق
فرهنگ معین

پیشینه در فرهنگ معین

  • قدیم، دیرینه، نخستین، اولین، سابقه. [خوانش: (نِ) (اِمر.)]
لغت نامه دهخدا

پیشینه در لغت نامه دهخدا

  • پیشینه. [ن َ / ن ِ] (ص نسبی) قدیم. دیرینه. سلف. سالف. متقدم. قبلی. ماضی. گذشته. سابق. پیشین:
    نهال آنگه شود در باغ برور
    که برداریش از آن پیشینه معدن.
    ناصرخسرو.
    و پیش از وی نامها که نوشتندی از دیگر پادشاهان پیشینه مختصر بودی. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 49).
    عهد پیشینه یاد میکردند
    آنچه شان بود شاد میخوردند.
    نظامی.
    و آن کنیزان به رسم پیشینه
    سیب در دست و نار در سینه.
    نظامی.
    به ار نارم اندوه پیشینه پیش
    بدین داستان خوش کنم وقت خویش. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

پیشینه در فرهنگ عمید

  • سابقه،
    [قدیمی] پیشین، سابق،
    [قدیمی] دیرینه،
    [جمع: پیشینگان] [قدیمی] کسی که در سال‌های گذشته بوده و سابقاً می‌زیسته،. توضیح بیشتر ...
فارسی به عربی

پیشینه در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

پیشینه در فرهنگ فارسی هوشیار

فارسی به آلمانی

پیشینه در فارسی به آلمانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید