معنی پیشامد
فرهنگ عمید
کاری که ناگهان پیش آید، حادثه، واقعه، رویداد،
فارسی به انگلیسی
Accident, Event, Circumstance, Contingent, Development, Happening, Hazard, Incident
پیشامد غیرمترقبه
Contingencies
پیشامد کردن
Happen
فارسی به عربی
حل جدول
رویکرد
مترادف و متضاد زبان فارسی
اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه
فارسی به آلمانی
Das ereignis, Das happening [noun], Unfall (m), Unfall, Zufall (m), Zufälliges ereignis (n)
واژه پیشنهادی
تندباد حوادث
صورت پیشامد روزگار
نقش دوران
پیشامد ناگهانی و شوم
حادثه قضا
کنایه از پیشامد روزگار
بازیِ ایام
کنایه از پیشامد مرگ
واقعه روز پسین
انگلیسی به فارسی
پیشامد پوچ، پیشامد تهی، پیشامد نشدنی، حادثه ی خنثی
معادل ابجد
357