معنی پژواک

لغت نامه دهخدا

پژواک

پژواک. [پ َژْ / پ ِژْ] (اِ) آوازی که در کوه و گرمابه و دره و گنبد و مانند آن پیچد. صدا. آواز منعکس. عکس الصوت.

فارسی به انگلیسی

پژواک‌

Echo, Repercussion, Reverberation, Ring

حل جدول

نام های ایرانی

پژواک

دخترانه و پسرانه، صدایی که حاصل تکرارا صدا پس از برخورد به مانع وبازتاب آن است

فرهنگ معین

پژواک

(پِ) (اِ.) بازتاب صدا در کوه، طنین.

فرهنگ عمید

پژواک

صدا، انعکاس صوت در کوه یا زیر گنبد،
آوازی که در کوه بپیچد،
(فیزیک) صدای حاصل از تکرار صوت به سبب انعکاس امواج صوتی،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پژواک

انعکاس، بازتاب، طنین

فارسی به عربی

پژواک

انعکاس، صدی

فرهنگ فارسی هوشیار

پژواک

(اسم) انعکاس صوت در کوه صدا. توضیح این کلمه بصورت (بژوال) تصحیف شده.

فارسی به آلمانی

پژواک

Echo (n) [noun]

معادل ابجد

پژواک

1029

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری