معنی پَست

حل جدول

پَست

فرومایه، دنی، رذل، لچر


لچر

پَست

فرهنگ عمید

سفیل

پَست، زبون،
بدبخت،


لگوری

فاحشه،
زن پَست،


خارمند

خاردار،
حقیر، خوار، پَست، مانند خار،

فرهنگ معین

نامرد

(مَ) (ص.) پَست، بی غیرت.


سخیف

ناقص عقل، ضعیف، پَست. [خوانش: (سَ) [ع.] (ص.)]

فرهنگ فارسی آزاد

متدانی

مُتَدانِی، یکدیگر را پَست کننده،


لئام

لِئام، فرومایگان، پَست ها، بخیل ها (مفرد: لَئِیم)،


زهید

زَهِید، کم- اندک- پَست- حقیر- تنگ خلق (جمع: زُهدان)


وضیع

وَضِیع، پَست، حقیر، عامی، پائین (خلاف شریف)، ایضاً: ودیعه،

معادل ابجد

پَست

462

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری