معادل ابجد
پولاد در معادل ابجد
پولاد
- 43
حل جدول
پولاد در حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
پولاد در مترادف و متضاد زبان فارسی
- آهن، چدن، فولاد، شمشیر، گرز
فرهنگ معین
پولاد در فرهنگ معین
- آلیاژ سخت چکش خوارِ آهن با مقدار کم کربن، گرز. [خوانش: (اِ. ) = فولاد:]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا
پولاد در لغت نامه دهخدا
- پولاد. (اِ) آهن خشکه و آبدار که شمشیر و جز آن کنند و معرب آن فولاد است. مصاص الحدید المنقی من خبثه. (المعرب جوالیقی ص 247). آهن ناب پاک. یلب. (منتهی الارب). ابن البیطار از قول غافقی نقل کند: «فولاد، هو المتخلص من نرم آهن. » و در بعض لغتنامه ها آمده است که پولاد قسمی از حدید جوهردار است. و صاحب غیاث بنقل از مؤید و کشف و رشیدی گوید: نوعی از آهن که بغایت سخت باشد. آهن پاک و ناب (آنندراج). فولاد. فولاذ. ذکر. (زمخشری). توضیح بیشتر ...
- پولاد. (اِخ) نام پهلوانی ایرانی به روزگار کی قباد. (شاهنامه ٔ فردوسی). || نام پهلوانی تورانی که بمدد افراسیاب آمد و رستم او را بکشتی برزمین زد و او را پولادوند نیز گفتندی. (شرفنامه) (شاهنامه ٔ فردوسی). نام دیوی از دیوان مازندران. (جهانگیری). رجوع به پولاد غندی شود. || نام غلام امیرتیمور گورکان. (تاریخ عصر حافظ تألیف غنی ص 433). توضیح بیشتر ...
- پولاد. (اِخ) ابن شادی بیک. از فرزندان جوجی خان بن چنگیزخان (بیست و ششمین) حاکم دشت قبچاق. (حبیب السیر چ خیام. تهران ج 3 ص 76). توضیح بیشتر ...
- پولاد. (اِخ) (قلعه. ) نام قلعتی به مازندران. (حبیب السیر چ خیام تهران ص 466). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید
پولاد در فرهنگ عمید
-
فلزی بسیارسخت و شکننده مرکب از آهن و قریب ۲% کربن. در ۱۳۰۰ تا ۱۴۰۰ درجه حرارت ذوب میشود. برای ساختن فنر، کارد، شمشیر، و چیزهای دیگر به کار میرود، فولاد،
[قدیمی] گرز،
[قدیمی] شمشیر،
* پولاد هندی: [قدیمی، مجاز] شمشیر، شمشیر هندی: زده برمیان گوهرآگین کمر / درآورده پولاد هندی بهسر (نظامی۵: ۷۵۹)،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی
پولاد در فارسی به انگلیسی
فارسی به ترکی
پولاد در فارسی به ترکی
نام های ایرانی
پولاد در نام های ایرانی
- پسرانه، آهن سخت و کوبیده، نام پهلوان ایرانی زمان کیقباد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان دلاور ایرانی در زمان کیقباد. توضیح بیشتر ...
گویش مازندرانی
پولاد در گویش مازندرانی
- نام قلعه ای که خرابه های آن در شمال روستای بلده بر فراز...
- از خاندان های ساکن در روستایی در کنار نمارستاق نور
فرهنگ فارسی هوشیار
پولاد در فرهنگ فارسی هوشیار
- -1 (اسم) آهن خشکه و آبدارکه از آن شمشیر خنجر کارد فنر و جز آن سازند روهنی شابرقان آهن خشک مقابل نرم آهن: } که یابد بگیتی رهایی ز مرگ اگر جان بپوشد بپولاد ترگ ک { (شاهنامه)، گرز: نمایم بگیتی یکی دستبرد که گردد ز پولاد من کوه خرد. (نظامی) -3 شمشیر: } مخور غیرت هند بی یاد من که هندی ترست از تو پولاد من. { (نظامی) -4 کارد گاو آهن. یا پولاد هندی. شمشیر هندی: زده بر میان گوهر آگین کمر در آورده پولاد هندی بسر. (نظامی) آهن خشکه و آبدار که شمشیر و جزء آن سازند و معرب آن فولاد است. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا
وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که
هنوز عضو جدول یاب نشده اید
از اینجا ثبت نام کنید