معنی پنبه زده شده

حل جدول

پنبه زده شده

کلن

محلوج

فرهنگ فارسی هوشیار

زده شده

(مصدر) دلزده شدن متنفر گشتن بیزار شدن: }} از همه مردم زده شده بود ‎. {{


زده

(اسم) آسیب وارد آمده کوفته، ضربان یافته، مغلوب، ربوده، دزدی شده، سکه زده مضروب، هم زده، آراسته مزین، بریده (شاخه های زیادی درخت) پیراسته، فرسوده کهنه، دلزده بی رغبت متنفر، از حدیده عبور داده زر زده، زدگی پارگی: }} این پارچه زده دارد - 14. {{ ساکن (حرف) : }} ورازرود با اول مفتوح بثانی زده و الف مفتوح بزای منقوطه زده. . . ‎{{ (جهانگیری) .


پنبه

گیاهی که از غوزه آن ریسمان وپارچه تهیه کنند


پنبه دانه

(اسم) تخم پنبه بذر پنبه پنبه تخم.

لغت نامه دهخدا

پنبه

پنبه. [پَم ْ ب َ / ب ِ] (ا) گیاهی که از الیاف غوزه ٔ آن ریسمان و پارچه کنند. کرشَف. کُرسُف. کرفُس. کرسوف. قضم. قطب. بِرَس ْ. قُطْن. قُطُن ّ. طُوط. قور. شحم الارض. رازقی. خرنف. ندف. دِعس. عَطب. عُطب. عُطُب. عطوب. (منتهی الارب):
میغ ماننده ٔ پنبه است ورا باد نداف
هست سد کیس درونه که بدو پنبه زنند.
ابوالمؤید.
گر بخواهی که بفخمند ترا پنبه همی
من بیایم که یکی فلخمه دارم کاری.
حکاک.
و از این شهرها [نمیاس، هرکند، اورشین، سمندر، اندرس. از هندوستان بناحیت دَهَم] پنبه نیک خیزد و بسیار پنبه ٔ ایشان بر درخت بود و سالهای بسیار بر دهد (؟). (حدود العالم).
ازین [دختران] هر یکی پنبه بردی بسنگ
یکی دوکدانی ز چوب خدنگ...
نرفتی سخن گفتن از خواب و خورد
کزان پنبه شان بود ننگ و نبرد
شدندی شبانگه سوی خانه باز
شده پنبه شان ریسمان دراز.
فردوسی.
چو بنهاد بر نامه بر، مُهرشاه
بفرمود تا دوکدانی سیاه
بیارند با دوک و پنبه در اوی
نهاده بسی ناسزا رنگ و بوی.
فردوسی.
موی همچون پنبه روئی چون زریر
آمده با دو یتیم و دو اسیر.
عطار.
آتش می گرچه جهان برفروخت
پنبه ٔ قرابه ز آتش نسوخت.
امیرخسرو (از آنندراج).
رومی ابریشم و روحیست دگر پنبه ز وصف
سومین روح بود پشم بگفتم یکبار.
نظام قاری (دیوان البسه ص 12).
در جوانیم موی شد سپید
دهر پنبه کرد چرخ هر چه رشت.
قاآنی.
فوف، پاره های پنبه. خرفع؛ پنبه ٔ تباه بکار نیامدنی در غلاف خود. خِرفِع؛ پنبه ٔ زده شده بکمان. قطنه؛ پنبه پاره. فَرصَه؛ لتّه یا پنبه پاره و جز آن که زن حائض اندام خود را بدان پاک سازد. مُکْمهَل، پنبه ٔدانه دار. قَصیم، پنبه ٔ دیرینه. تزبید؛ پنبه زدن. حُرَیمله؛ درختی است که پنبه ٔ آن نهایت نرم و سبک باشدو در بالشهای سلاطین کنند. قَور؛ پنبه ٔ نو یا پنبه ٔ یک ساله. توضیع؛ جبه بردوختن بعد پنبه نهادن در آن. توشیع؛ باغنده ساختن پنبه را بعد زدن. فشغه؛ پنبه ٔ اندرون نی (و آن چیزی است چون پنبه که در میان نی است). هفو؛ بردن و جنبانیدن باد پشم و پنبه را. تجرید؛ پنبه بیرون آوردن از پنبه دانه. عُفازَه؛ بار پنبه. عُطبه؛ پاره ٔ پنبه. سَندوف، پنبه ٔ زده. (منتهی الارب). نَدیف، پنبه ٔ زده. (دهار). نواجد؛ پاره های پنبه ٔ بهم چسبیده. (منتهی الارب). پنبه از جمله ٔ نباتات صنعتی است. در ایران اقسام مختلفه ٔ زراعت پنبه میشود. بهترین جنس آن از مازندران، کاشان، محلات بدست می آید. موقع کشت آن اوایل اردی بهشت و پس از 25 یا30 روز آب میدهند و اقلاً شش مرتبه باید آب داده شود. حاصل غوزه های رسیده ٔ آن از آخر مرداد شروع و تا مهر و آبان طول میکشد تا غوزه های نرسیده ٔ آن تمام برسند. در جغرافیای اقتصادی ایران تألیف کیهان آمده است: پنبه کشت بهاری است که مواظبت بسیار لازم دارد و متناوباً بعد از گندم یا جو باید کاشته شود. در نواحی جنوبی ایران بندرت بعد از محصول خشخاش میکارند. موقع کشت آن اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت و پس از بیست و پنج یا سی روز آب میدهند و اقلاً شش مرتبه باید آب داده شود (مقدار آب لازم برای پنبه دو برابر گندم و خشخاش است). حاصل غوزه های رسیده ٔ آن ازآخر مرداد شروع و تا مهر و آبان طول میکشد تا غوزه های نرسیده ٔ آن تمام برسد. در ایران اقسام مختلفه ٔ پنبه زراعت میشود و در کرمان، رفسنجان، یزد، اسپاهان، کاشان، قم، محلات، کمره، دلیجان، ساوه، زرند، تهران، خوار، سمنان، دامغان، شاهرود، استراباد، سبزوار، نیشابور، ترشیز، مشهد، مازندران، قزوین و تبریز عمل میاید. بهترین جنس آن از مازندران، کاشان، محلات بدست می آید. محصول کلیه ٔ پنبه در تمام نقاط ایران 11000000 من میباشد... تخم پنبه ٔ امریکائی در تمام نقاط ایران عمل میاید ولی تخم پنبه ٔمصری بواسطه ٔ اینکه حرارت زیاد لازم دارد در مناطقی که حرارت و رطوبت بسیار باشد خوب بهره میدهد. اراضی خوزستان اگر با ترتیب صحیحی آبیاری شود معادل تمام محصول فعلی ایران پنبه خواهد داد و جنس آن نیز از بهترین جنس پنبه ٔ دنیا خواهد گردید. در نتیجه ٔ جنگ عمومی، محصول پنبه ٔ ایران بکلی از بین رفته بود بطوری که در سنه ٔ 1299 هَ..ش صادرات پنبه ٔ ایران از ده میلیون من قبل از جنگ به 461000 من تنزل کرد ولی در سنوات بعد به زراعت پنبه اهمیت بسیار داده شد و رقم صادرات در سنه ٔ 1306 معادل 5475712 من، در سنه ٔ 1307 مقدار 6500000 من بوده است.
مملکت ایران استعداد عمل آوردن چهار برابر محصول فعلی پنبه را دارد و اگر در جور کردن تخم و ترتیب زراعت و پاک کردن و بستن عدل و غیره اقدامی بشود یکی از مهمترین صادرات مملکت را تشکیل میدهد. صدی هشتاد صادرات پنبه ٔ ایران بخاک روسیه است.
کرم خاردار و اهمیّت اقتصادی آن در زراعت پنبه: آفات فلاحتی از نقطه ٔ نظر تشکیلات عملی معمولاً به دو دسته تقسیم میشود: 1- آفات محلی که از قدیم درداخله ٔ مملکت شیوع داشته. 2- آفات خارجی که سابقاًدر مملکت وجود نداشته و از ممالک دیگر که محل نشو ونما و اقامتگاه دائمی آنهاست سرایت کرده است. در موضوع عملیات فلاحتی دنیا و خصوصاً در باب زراعت پنبه مکرر اتفاق افتاده است که آفت فلاحتی از مملکتی به مملکت دیگر سرایت کرده است و بروز آفات خارجی در نواحی جدید در صورتی که وضعیت آب و هوای نواحی مزبوره جهت نشو و نما و توسعه ٔ آن متناسب باشد معمولاً خسارات عمده را در نواحی مزبوره که جدیداً مبتلا شده است ایجاب کرده و در این گونه موارد حتماً لازم است بهر قیمتی که باشد اقدامات جدی برای دفع آفت مزبور چه از طرف دولت و چه از طرف اهالی محل بعمل آید. مثال برجسته ای که در این باب میتوان بیان کرد موضوع آفت انگور موسوم به فیلوکسرا است که از آمریکا به اروپا سرایت کرده و این حشره که از حیث جثه خیلی کوچک (یک میلیمتر) است بسرعت تاکستانهای اروپا را که مورد سرایت آن واقع شد معدوم ساخته و به زراعت انگور اروپا خسارت عمده وارد کرده است. فعلاً در آمریکا و آفریقا و هندوستان و آسیای صغیر و بلوچستان و بین النهرین و هندوچین و اسپانی و بعضی ممالک دیگر یک سلسله حشرات موذیه ٔ متشابهی وجود دارد که خسارت عمده به زراعت پنبه وارد کرده ضمناً ممالک دیگر را که هنوز به آفت مزبور مبتلا نشده است به سرایت خود تهدید میکند. بروز این آفت ممکن است در ممالک مزبور نیز در آتیه سکته ٔ مهمی به توسعه ٔ طبیعی زراعت پنبه واردسازد. حشره ٔ نوک دراز، کرم پشت گلی را در آمریکا و کرم پشت گلی و همچنین کرم خاردار را در مصر و هندوستان میتوان از این قبیل آفات محسوب داشت. از این به بعد ما توجه خود را به موضوع کرم خاردار تمرکز خواهیم داد چه ممکن است انتشار آن در ایران توسعه یافته و اسباب خسارت بسیاری گردد.
اولین دفعه که کرم خاردار در ایران مشاهده شد در سنه ٔ 1927م. بوسیله ٔ متخصص حشره شناس شوروی موسوم به م. م. سیازف بوده و مشارالیه آفت مزبور را در نواحی بم و کرمان و رفسنجان کشف کرده است. از سنه ٔ1930 کرم مزبور بمقدار خیلی کم در سایر نقاط ایران نیز دیده شده است. اهالی از وجود آفت مزبور بکلی بی اطلاع و تصور میکنند خساراتی که بوسیله ٔ کرم خاردار وارد میشود نتیجه ٔ تأثیرات آب و هوا و قارچهای دودی رنگ و شاید هم میکروبهای طفیلی میباشد در صورتی که علت اصلی آفت مزبور همان کرم خاردار است که فوقاً ذکر شد. کرم خاردار از نقطه ٔ نظر اقتصادی جهت زراعت اهمیت فوق العاده ای را حائز است و بموجب مطبوعات و کتب خارجه کرم خاردار یکی از مهمترین آفات سه گانه ٔ زراعت پنبه است (حشره ٔ نوک دراز و کرم پشت گلی دو آفت مهم دیگرمیباشند) و بر حسب اطلاعاتی که در دست است در هندوستان کرم خاردار از10% الی 70% غوزه های پنبه را فاسد میکند و میگویند در مصر خسارتی که از کرم خاردار واردمیشود تا 25% محصول میرسد و در سنواتی که این آفت شیوع کلّی داشته باشد تا به سه چهارم محصول هم ممکن است خسارت وارد شود. بوسیله ٔ کرم خاردار هم به اقسام پنبه ٔ محلی و هم به اقسام پنبه ٔ تخم آمریکا صدمه وارد میشود.
خلاصه ٔ اطلاعات راجع بمراحل نشو و نمای کرم خاردار: پروانه ٔ کرم خاردار که طول پرهای باز آن 22 میلیمتر بوده و طول بدن آن تا 9 میلیمتر میرسد رنگ پرهای جلوی آن سبز گلابی رنگ و گاهی زرد و قهوه ای رنگ است و علت سبزی رنگ آن بواسطه ٔ این است که کرم مزبور در اواخر تابستان و پائیز تولید میشود و پرهای عقبی آن سفیدرنگ و حاشیه ٔ پرهای مزبور تیره رنگ است. تخمهای پروانه ٔ مزبور مدور است و ساختمان مخصوص دارد و اندازه ٔ آن ها پنج دهم میلیمتر است. رنگ تخمها بدواً کبود آسمانی است و بعد به آسمانی سربی رنگ و سربی مبدل میشود.کرمهای خاردار تا 15 میلیمتر طول یافته و رنگ آنها سبز زیتونی و قهوه ای قرمزرنگ است و خالهای تیره رنگی دارد. روی بدن کرم مزبور برآمدگیهای کوتاه ضخیمی (مانند خار) است که شکل مخصوص کرم خاردار نتیجه ٔ وجود آنها است، شفیره های کرم خاردار از 9 الی 11/50 میلیمتر طول داشته و تبدیل کرم خاردار به شفیره بوسیله ٔ پیله های ضخیم مانند ابریشم که بشکل کرجی کوچک و دارای سکانی است صورت میگیرد و رنگ پیله های مزبور سفید و یا قهوه ای رنگ روشن است. طریقه ٔ زندگی کرم خاردار در ایران تقریباً هیچ مطالعه نشده است ولی در ضمن عملیات آتیه باید توجه مخصوص بتعیین وصف حال و زندگی کرم خاردار مبذول گردد و در جلوگیری آن اقدامات علمی و عملی بشود. در باب شرح حال کرم خاردار در ایران میتوان اطلاعات خیلی مختصری را بیان نمود. کرم خاردار در اواسط ماههای شهریور و مهرماه به زراعت پنبه بطور محسوس صدمه میزند. مرحله ٔ شفیره ٔ کرم مزبور 17 الی 22 روز طول میکشد. تا به حال مشاهده نشده است که از کرم مزبور جز به غوزه های پنبه بقسمتهای دیگر بوته ٔ نبات یعنی بساقه های جوان آن صدمه وارد آید. بموجب اطلاعاتی که از نشریات خارجه بدست آمده میتوان نتایج ذیل را اخذ کرد: پروانه ٔ کرم خاردار در موقع شب پرواز کرده وروزها در مزارع پنبه و پائین علفهای هرز و غیره پنهان میشود. پروانه های مزبور پس از رسیدن بحدّ بلوغ درطول مدّت 4 الی 5 شب متوالی بر روی غنچه ٔ گل و غوزه و سایر قسمتهای بوته تخم میگذارد و تخم گذاری پروانه های مذکور بیشتر روی گیاه پنبه و بامیه و کنف و سایرنباتات متعلق به خانواده ٔ پنیرک صورت میگیرد. عمر آن پروانه ها قریب بیک ماه است و هریک از 140 الی 230 تخم میگذارد. از تخمهای مزبور پس از مدت 3 الی 12 روز (به تفاوت اوضاع آب و هوای و درجه ٔ حرارت و رطوبت آن) کرم تولید میشود و در طول مدّت یک سال از حشره ٔ مزبور 4 الی 5 نسل تولید میگردد. کرم های مزبور غوزه های پنبه را سوراخ کرده بدان داخل میشوند و خود را به تخمهای پنبه رسانده و از پنبه دانه های سالم تغذیه می کنند و کرمهای مزبور پس از دخول به غوزه الیاف پنبه را فاسد می کنند بقسمی که الیاف مزبور در اثر عملیات مضره ٔ آنها یا بکلی و یا تاحدی از حیز انتفاع اقتصادی می افتد تخمهائی که صدمه دیده است الیاف پنبه ٔ اطراف آن مرده و فاسد میشود و بوسیله ٔ سوراخهای فوق الذکر که کرم خاردار بداخل غوزه کنده است قارچهای دوده و شاید هم بعضی میکربهای دیگر داخل شده و سایر قسمتهای الیاف پنبه را نیز که در غوزه ٔ مزبور سالم مانده است بکلی فاسد میکند. بطوری که در نشریات مربوطه تذکر داده شده است در ممالک خارجه کرم خاردار نه تنها به غوزه ٔ پنبه بلکه به شاخه های جوان آن نیز صدمه میزند بدین ترتیب که ساقه ٔ جوان را سوراخ کرده و در اثر آن شاخه های جوان خشک شده و از بین میرود و علاوه بر این نیز اظهار شده است که کرمهای مزبور غنچه های گل پنبه را نیز سوراخ میکنند و غنچه های مزبور بالمآل سیاه و خشک میشود. طول مدت زندگی کرم خاردار از 15 الی 28 روز است و جریان نشو و نمای شفیره ٔ آن از 10 الی 52 روز طول میکشد. مبارزه با کرم خاردار و دفع آن عمل بسیار مشکلی است و حتی در ممالکی که کرم مزبور شیوع کلی داشته و وصف حال و شرح زندگانی آن مورد مطالعه واقع شده هنوز ترتیبات اساسی جهت دفع آن بدست نیامده است و علّت آن این است که آفت مزبور در موسمی که مضر است یعنی در موقعی که تشکیل کرم خاردار میباشد زندگی مستوری داشته و بدین سبب استعمال مقادیر زیاد مواد شیمیائی جهت دفع آن میسر نیست. در ممالک مذکور عملیات دفع کرم خاردار بوسیله ٔ معدوم ساختن آن در محل اقامتگاه زمستانی صورت میگیرد بدین معنی که جبراً اهالی را به جمعآوری و سوزاندن باقی مانده های مزارع پنبه ملزم نموده و یا اقدامات دیگر فلاحتی (از قبیل ایجاد مزارع مخصوص جهت جلب کرم مزبور و یا شخم زدن مزارع پنبه) بعمل می آورند. موضوع جمعآوری و سوزاندن غوزه های آفت زده توصیه میشود. برای جلوگیری از توسعه ٔ کرم خاردار در ایران و برای اینکه در زراعت پنبه از آفت مزبور کاسته شود لازم است که پنبه کاران و اشخاص ذینفع اقدامات ساده ٔ ذیل را بموقع اجراء بگذارند: 1- مزارع پنبه که از حیث فلاحت دارای اهمیتی است از روی کمال دقت معاینه شده و تفحصّات مخصوص در مزارع نمونه که جهت تجربه ٔ اقسام مختلفه ٔ پنبه است بعمل آید. 2- معاینه ٔ مزبور در مزارع مختلفه صورت گیرد (از حیث ارتفاع و نوع زمین و آبیاری و نوع پنبه که زراعت شده است و غیره). 3- در موقع معاینه باید حتی الامکان قسمت عمده ٔ سطح مزارع پنبه کاری را مورد معاینه قرار داد تا اینکه مساحت وسیعی از مزرعه ٔمزبور تحت معاینه و تفحص قرار گیرد. 4- باید غوزه های آفت زده را جمعآوری کرده و سوزاند. 5- در موقع معاینه ٔ مزارع پنبه باید هر یک از بوته های پنبه که معاینه میشود تمام غوزه های آن را یکایک و بدقت معاینه کرد. 6- باید از تعداد بوته های پنبه که معاینه شده است و همچنین از تعداد بوته هائی که از آفت مزبور خسارت دیده و نیز از غوزه های آفت زده ٔ آن با دقت تمام ثبت برداشت و ضمناً باید حدّ متوسط تعداد کلیه ٔ غوزه های مزرعه ٔ مزبوره را معین کرد. 7- باید کلیه ٔ مزارع پنبه خصوصاً مزارعی را که دوچار آفت کرم خاردار شده است پس از جمعآوری محصول با دقت تمام آتش زده و بوسیله ٔ شخم زیر و رو کرد. 8- باید موضوع جلب کرم خارداررا بوسیله ٔ زراعت نباتات دیگری که بیشتر به آنها مایل باشد امتحان و نوع این نباتات را معین کرد. اگر چه هنوز معلوم نیست اوضاع طبیعی ایران تا چه اندازه توسعه و نشو و نمای مقدار زیادی از آفت مزبور را تقویت کرده و یا مانع خواهد شد و اگر چه در اثر تفحصات وعملیات اکتشافی میتوان گفت که فعلاً توسعه ٔ کرم خاردار در ایران هنوز بسیار جزئی و غیر مهم است ولی در هر حال موضوع ذیل بنفع زارعین پنبه خواهد بود که در بدو امر و در ابتدای توسعه ٔ آفت مزبور همه گونه اقدامات مربوطه جهت جلوگیری از توسعه و سرایت آن از محلی بمحل دیگر بعمل آید. سوزاندن غوزه های آفت زده و آتش زدن حتمی مزارع آفت زده و از کلیه ٔ نباتات آن پس از جمعآوری محصول و زیر و رو کردن مزارع بوسیله ٔ شخم اقداماتی است که بوسیله ٔ آنها ممکن است مزارع پنبه را جهت سنوات آتیه بحد معتنابهی از این آفت مصون داشت. درخاتمه ما توجه زارعین ذینفع پنبه کار را بدین نکته جلب می کنیم که اجرای اقدامات و عملیات دفع این آفت پنبه نهایت ضرورت را داشته و باید بموقع خود عملی گردد- انتهی.
- امثال:
سگ ِ سفید ضرر پنبه فروش است.
- آتش و پنبه، دو چیز مخالف و متضاد و گردنیامدنی.
- با پنبه ٔ دیگری ریسمان ساختن، یعنی کار دیگری کردن که برای خود او انتفاعی نباشد. (آنندراج).
- با پنبه سر بریدن، با نرمی و تدبیر آزار و اضرار را سبب شدن.
- پنبه آب، دوغاب رقیق گچ که پنبه ٔ آغشته ٔ بدان را بر روی گچ دیوار و سقف کشند تا سپید و هموار وتازه شود.
- پنبه از گوش بیرون کردن یا پنبه از گوش برکشیدن یا پنبه از گوش برداشتن یا پنبه از گوش بیرون آوردن یا پنبه از گوش برآوردن، ترک غفلت. ترک تغافل. هوشیار گشتن یا هوشیار ساختن. بهوش آمدن یا بهوش آوردن. متنبه شدن و متنبه ساختن. ترک آرزوئی گفتن: اگر بفرمائی نزدیک وی روم و پنبه از گوش وی بیرون کنم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368).
شو پنبه ٔ جهل بر کش از گوش
بشنو سخنی بطعم شکر.
ناصرخسرو.
ز پنبه شد بناگوشت کفن پوش
هنوز این پنبه بیرون ناری از گوش.
نظامی.
- پنبه ای، منسوب به پنبه. از پنبه. قُطنی: الیجه ٔ پنبه ای.
- پنبه به ریش کس گذاشتن، یعنی بفن و تدبیر کار از دست او گرفتن.
- پنبه بگوش فرونهادن و پنبه در گوش کردن و نهادن و افکندن، کنایه از غفلت داشتن و سخن ناشنودن باشد. (آنندراج). تغافل کردن:
پنبه اندر گوش خود باید نهاد
تا جز از ذکر تو دیگر نشنود.
ضیاءالدین (از آنندراج)
اگر بصحبت عرفی به سهو بنشینی
بگوش پنبه فرونه که سر بسر لاف است.
عرفی (از آنندراج).
- پنبه ٔ طبی، پنبه ٔ هیدروفیل.
- سرخاب پنبه ای، نوعی پنبه ٔ بسرخاب سیر آغشته که گلگونه از آن کنند.
- سیب پنبه ای، قسمی سیب بهاره ٔ نرم و پیش رس.
- مِثل ِ پنبه، سخت سپید و نرم: نانی یا ریشی مثل پنبه.


زده

زده. [زَ دَ / دِ] (ن مف) بمعنی خورده باشد که از چیزی خوردن است. (برهان). خورده شده. (آنندراج). خورده. (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔمنیری). بمعنی خورده آمده. (جهانگیری):
ای زده چون عقل و روح لقمه ٔ انوار علم
وی شده چون جد و باب طعمه ٔ ارباب ظن.
ابوالمفاخر رازی (از جهانگیری).
|| مضروب. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مضروب. مسکوک: سیم زده،فضه ٔ مسکوک. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا):
سیپدسیم زده بود و دُرّ و مرجان بود
ستاره ٔ سحری قطره های باران بود.
رودکی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
ستارگان چو درمها زده ز نقره ٔ خام
سپید و روشن و گردون چو کلبه ٔ ضراب.
امیرمعزی (یادداشت ایضاً).
|| آسیب واردآمده. (فرهنگ فارسی معین). مضروب. کتک خورده: مردمان زبان فرا بوسهل گشادند که زده و افتاده را توان زد و انداخت. مرد آن است که... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 177). || محلوج. واخیده. فخمیده. فلخیده. مندوف. شیده. منفوش. حلیج: پنبه ٔزده. پشم زده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || کوفته شده. (ناظم الاطباء). کوفته. (فرهنگ فارسی معین) (از آنندراج): علی تکین زده و کوفته امروز از ما بیست فرسنگ دور است. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 358). با هر کسی که در این معنی سخن می گوئیم نمی یابیم جوابی شافی که سالار و محتشم، زده و کوفته ٔ این قومند و روا میدارند که پیچیده ماند تا ایشان را معذور داریم. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 593). || ملول و مغموم از رنج و الم. (ناظم الاطباء). دلزده. بی رغبت. متنفر. || ضربان یافته. || ربوده. دزدی شده. (فرهنگ فارسی معین): کاروان زده و کشتی شکسته و مرد زیان رسیده را تفقد نماید. (مجالس سعدی ص 22). || از حدیده عبور داده: زر زده. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به زر زده شود. || پیراسته و بریده را نیز گویند که از قطع کردن باشد. (برهان). پیراسته و مطبوع و بریده. (آنندراج). بریده (شاخه های زیادی درخت). پیراسته. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء). بریده و مقطوع و تراشیده. (ناظم الاطباء). || آراسته و مزین و زینت داده را هم می گویند. (برهان). آراسته. (جهانگیری) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آراسته. مزین. (فرهنگ فارسی معین). زینت داده شده. (ناظم الاطباء). آراسته. (جهانگیری). || قرارداده. جای داده. کشیده:
سر ساوه شه را و کهتر پسر
که فغفور خواندیش وی را پدر
زده بر سر نیزه ها بر در است
همه شهر نظاره ٔ آن سر است.
فردوسی.
ارغوان بر طرف شاخ تو پنداری راست
مرغکانند عقیقین زده بر بابزنا.
منوچهری.
پوپوک پیکی نامه زده اندر سر خویش
نامه گه باز کند گه شکند بر شکنا.
منوچهری.
زده پیل پیکر درفش از برش
ز یاقوت تخت و ز در، افسرش.
اسدی (گرشاسبنامه).
|| (اصطلاح لغویان) حروف ساکن را گویند چون «واو» و «یا» و «نون آخر» در نوشیدن. (بهار عجم) (آنندراج). ساکن (حرف):«ورازرود» با اول مفتوح به ثانی زده و الف مفتوح به زای منقوطه زده. (جهانگیری از فرهنگ فارسی معین). حرف ساکن. || گشوده و فاش شده. || شمشیر کارگرشده. (ناظم الاطباء). || هر چیز کهنه و فرسوده را هم گفته اند. (برهان) (از جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی). فرسوده. کهنه. (فرهنگ فارسی معین). فرسوده و کهنه و چون جامه ٔ زده. (آنندراج). فرسوده و کهنه و مندرس. (ناظم الاطباء). || و چون ترکیب کنند با لفظ دیگر معنی بسیار دهد. (برهان). مانند ترکیبهای زیر: آب زده، آتش زده، آسیب زده، آفت زده، آفتاب زده، افعی زده، بندزده، بیدزده، تب زده، تهمت زده، جن زده، چنباتمه زده، حریق زده، حلقه زده، حیرت زده، خجالت زده، خسران زده، خواب زده، خوی زده، دزدزده، دل زده، دهشت زده، زلزله زده، زنگ زده، زیان زده، سرزده، سرمازده، سودازده، سیل زده، شتاب زده، شرم زده، طاعون زده، غم زده، فلک زده، قحطی زده (قحطزده)، کژدم زده، گریه زده، گلاب زده، گرمازده، لک زده، ماتم زده، مارزده، محبت زده، مصیبت زده، ملخ زده، موریانه زده، می زده، نم زده، وازده، یخ زده و... رجوع به همین ترکیبها شود. || (اِ) لک ها که در چیزی افتد از صدمه و اصطکاک: این پارچه یا قماش یا خربزه یا سیب و پرتقال زده دارد. (از یادداشت های بخط مرحوم دهخدا). زدگی. پارگی: این پارچه زده دارد. (فرهنگ فارسی معین). || چرخ و اراده و گردون. || نظم و ترتیب. || صف و قطار. || خط و تحریر. (ناظم الاطباء).


پنبه ٔ محلوج

پنبه ٔ محلوج. [پَم ْ ب َ / ب ِ ی ِ م َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) پنبه ٔ زده. پنبه ٔ حلیج.


پنبه زار

پنبه زار. [پَم ْ ب َ / ب ِ] (اِ مرکب) زمینی که در آن پنبه کشته اند. مقطن. (دهار). مقطَنه. (منتهی الارب): اتفاقاً برفی عظیم افتاده بود و دشت و صحرا پنبه زار شده و کوه و کنار از صحبت سرما چادر گازری در سر گرفته. (العراضه):
ریش چون روی پنبه زار شده
روی چون پشت سوسمار شده.
سنائی.
نشگفت اگر یکی ز دهاقین عدل تو
سیراب سازد از عرق شعله پنبه زار.
طالب آملی (از آنندراج).
پنبه زاری بود یکسر پیش ازین هامون برف
برق نیسان آتشی انگیخت در آن پنبه زار.
قاآنی.


پنبه تخم

پنبه تخم. [پَم ْ ب َ /ب ِ ت ُ] (اِ مرکب) پنبه دانه. بزر پنبه. بذر پنبه.

فرهنگ عمید

پنبه

گیاهی با ساقۀ ستبر و کوتاه و شاخه‌های نازک و برگ‌های درشت و گل‌های زرد یا سرخ‌رنگ که پس از رسیدن، شکافته می‌شود و از میان آن دانه‌هایی بیرون می‌آید که اطراف آن‌ها را تارهای سفید فراگرفته است،
* پنبه کردن: (مصدر متعدی)
رشته‌ای را باز کردن و به‌صورت پنبه درآوردن،
[مجاز] پراکنده کردن، متفرق ساختن: پنبه کنم لشکرشان را چنان / کز تنشان پنبه شود استخوان (امیرخسرو: مجمع‌الفرس: پنبه کردن)،
[مجاز] نرم کردن،
[مجاز] عاجز کردن،
* پنبهٴ کوهی:
پنبۀ نسوز،
نام تجارتی هریک از اقسام مختلف سیلیکات‌های معدنی منیزیم که به شکل رگه‌هایی در بعضی سنگ‌ها یافت می‌شود،

تعبیر خواب

پنبه

دیدن پنبه به خواب بر سه وجه است. اول: حلال. دوم: منفعت. سوم: سر بودن. - امام جعفر صادق علیه السلام

به خواب مال حلال است به قدر آن که دیده بود و پنبه دانه به خواب، دلیل بر مال است که آسان به دست آورد بی رنج و تعب. - محمد بن سیرین

فارسی به ایتالیایی

پنبه

cotone

معادل ابجد

پنبه زده شده

384

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری