معنی پس دادن

لغت نامه دهخدا

پس دادن

پس دادن. [پ َ دَ] (مص مرکب) بازدادن چیزی را که از کسی گرفته باشند. رد کردن چیزی گرفته از کسی را به او. خریده را بفروشنده بازگردانیدن و بهای داده را ستدن. ردّ. باز او دادن. وادادن. (زوزنی). استرداد. (زوزنی). || زهیدن. از برون سوی بیرون دادن به تراوش: این کوزه آب پس میدهد. این مشک نم پس میدهد. || خواندن متعلم درس فراگرفته را نزد مُعلم تا معلم داند که او آموخته است. درس را روان کرده به استاد خواندن. مقابل پیش دادن.


حساب پس دادن

حساب پس دادن. [ح ِ پ َ دَ] (مص مرکب) روشن کردن حسابدار وضع معاملات را برای مسئول خود. || توضیح دادن و دلیل آوردن برای اعمال. روز قیامت باید از همه ٔ اعمال حساب پس داد.


تاوان پس دادن

تاوان پس دادن. [پ َ دَ] (مص مرکب) غرامت دادن. || عوض دادن مهمانی و یا چیز دیگر را: فلان تاوان بکسی پس نمیدهد، یعنی همیشه دست بگیر دارد نه دست بده. رجوع به تاوان و سایر ترکیبات آن شود.

فارسی به انگلیسی

پس‌ دادن‌

Reimbursement, Repayment, Restoration, Restore, Return, Revest, Spew

حل جدول

پس دادن

بازگرداندن


باز پس دادن

استرداد

فارسی به عربی

پس دادن

اعد دفع، تغوط


حساب پس دادن

احسب، حساب


رنگ پس دادن

لطخه

فرهنگ فارسی هوشیار

پس دادن

باز گردانیدن


انتقام پس دادن

به کیفر رسیدن

فارسی به ایتالیایی

پس دادن

rendere

restituire

disdire

واژه پیشنهادی

پس دادن

وادادن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تقاص پس دادن

مجازات شدن، تاوان دادن، مکافات دیدن،
(متضاد) تقاص گرفتن

معادل ابجد

پس دادن

121

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری