معنی پر حرفی

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

پر حرفی

پرگویی بسیار گویی روده درازی.


پر حرفی کردن

(مصدر) پرگویی کردن وراجی کردن پرحرفی کردن.

واژه پیشنهادی

پر حرفی

وراجی-روده درازی-پرگویی-یاوه گویی-مهمل گویی-

ورور جادو-هرزه گو-زبان دراز

ور

حل جدول

پر حرفی

وراجی

فارسی به عربی

حرفی

حرفی

عربی به فارسی

حرفی

تحت اللفظی , حرفی , لفظی , واقعی , دقیق , معنی اصلی

لغت نامه دهخدا

حرفی

حرفی. [] (ص نسبی) منسوب به حرفه، چند بطن از اعراب. (سمعانی).

حرفی. [ح ُ فی ی] (ع ص نسبی) خردل فروش. || توسعاً در اصطلاح مردم بغداد، بقال. (سمعانی).

حرفی. [ح ُ] (اِخ) عبدالرحمان بن عبیداﷲبن محمد... سمسار حرفی. از اهل بغداد و مکنی به ابوالقاسم است. از ابوبکر احمدبن سلمان، و حمزهبن محمد دهقان، و محمدبن حسن بن زیاد النقاش روایت دارد، و ابوالمعالی نبت بن بندار بقال و احمدبن علی بن ثابت خطیب از وی روایت کنند. خطیب او راتوثیق کرده است. در جمادی الاَّخره ٔ 236 هَ. ق. متولدشد و در شوال 323 هَ. ق. درگذشت. (سمعانی ص 164).

حرفی. [ح ُ] (اِخ) موسی بن سهل بن کثیربن سیار الوشاء، مکنی به ابوعمران، منسوب به حرف از نواحی انبار. از اسماعیل بن غلبه و یزیدبن هارون روایت کند و ابن السماک از وی. وی در ذی قعده ٔ 278 هَ. ق. درگذشت. (معجم البلدان). سمعانی نسبت این مرد را به حُرف به معنی بقال دانسته او را از اهل بغداد شمرد. (سمعانی ص 164).


حرفی حی

حرفی حی. [ح َ ف ِ ح َی ی] (اِخ) یکی از حروف حی. رجوع به حروف حی شود.

گویش مازندرانی

حرفی

هم کلام، پس از قهر طولانی آشتی کردن و با طرف مقابل هم سخن...

مترادف و متضاد زبان فارسی

حرفی

الفبایی،
(متضاد) عددی، سرسری، بی‌مطالعه

معادل ابجد

پر حرفی

500

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری