معنی پر اوازه
حل جدول
اسمی، بنام، شهره، شهیر، مشهور، معروف، نامور
اوازه
بانگ، صوت، نغمه
خوش اوازه
نیک نام، شهیر، معروف
اوازه خوان
خنیاگر
فارسی به عربی
فارسی به آلمانی
Auslüften, Luft (f), Luft [noun], Lüften, Brummen, Nachrichten (pl), Neuen (pl), Neuigkeit (f), Schnarren, Summen, Surren
بلند اوازه
Berühmt, Famos
فرهنگ عمید
(زیستشناسی) هریک از ساقههای توخالی با کرکهای نازکی روی آن که پوشش تن پرندگان و وسیلۀ پرواز آنها میباشد،
(زیستشناسی) [مجاز] بال جانوران پرنده،
٣. [عامیانه، مجاز] واحد اندازهگیری هر چیز کم: دو پر چای، یک پر کاه،
[قدیمی] کنار، کناره: پر بیابان، پر دامن،
[قدیمی] برگ،
(بن مضارعِ پریدن) = پریدن
٧. پرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیزپر،
* پر افشاندن: (مصدر لازم)
بالوپر زدن مرغ،
[مجاز] ترک کردن کاری بهسبب عجز از آن، تسلیم شدن،
* پر افکندن: (مصدر لازم)
* پر ریختن،
[مجاز] اظهار خوف، عجز، و زبونی کردن،
* پر دادن: (مصدر متعدی) [مجاز]
کسی را آزادی دادن،
دور کردن، گریزاندن،
* پر ریختن: (مصدر لازم)
ریخته شدن پر پرندگان،
[مجاز] تو لک رفتن،
[مجاز] عاجز شدن، زبون گشتن: آنجا که عقاب پر بریزد / از پشّهٴ لاغری چه خیزد؟ (امثالوحکم: ۴۷)،
[مجاز] مقهور شدن،
[مجاز] مجرد شدن،
* پر زدن: (مصدر لازم)
بالوپر بر هم زدن پرنده،
پرواز کردن، پریدن،
* پر کشیدن: (مصدر لازم)
پَر باز کردن،
پرواز کردن،
* پر گستردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
پر گشودن، پر باز کردن،
[مجاز] فروتنی کردن،
* پروبال:
بالوپر پرنده،
[مجاز] توانایی، نیرو،
* پروبال زدن: (مصدر لازم)
بال زدن پرنده،
تمایل زیاد برای انجام کاری،
لغت نامه دهخدا
پر و پر. [پ َ رُ پ َ / پ ِ رُ پ ِ] (اِ صوت) پِرپِر. حرکت پر (؟):
پر پروانه پی درک تف شمع بود
چونکه پر یافت بخواهد پر و پر پاریدن.
مولوی.
رجوع به پِرپِر شود.
پر
پر. [پ ِ] (فرانسوی، اِ) واسال بزرگ پادشاه (از دوازده پر شارلمانی). || عضو شورای عالی فرانسه از 1815 تا 1847م. || عضو مجلس لُردهای انگلستان.
پر. [پ َ] (اِ) (درخت...) نوعی از سماق است و در باغهای ایران بنام پر غرس کنند و در قره داغ آذربایجان وحشی آن وجود دارد.
معادل ابجد
222