معنی پر افاده

Tumid

خود پسند خود من پر باد فیسو (صفت) پر ادعا.

کبر، تکبر، فیس، نخوت

پرادعا، پرمدعا، خودستا

فیس

پز، فیس

فیس

متعجرف

فکر

افاده. [اِ دَ / دِ] (از ع، اِمص) در تداول عامیانه، کبر. برتنی. خودفروشی. تکبر. فیس. نخوت. عجب. (یادداشت بخط مؤلف). مأخوذ از تازی، اظهار فضل و شرف در صورتی که دارای آن نباشد. (ناظم الاطباء).
- افاده کردن، کبر نمودن. فیس کردن. (یادداشت بخط مؤلف). بخود بستن فضل و شرف. (ناظم الاطباء). افاده فروختن. رجوع به افاده فروختن و کردن شود.
- بی افاده، بی کبر. بی نخوت. غیرمتکبر.
- پرافاده، پرنخوت. بسیار متکبر. بسیار خودبین.
|| مأخوذ از تازی، بخشش. فایده. (ناظم الاطباء).

افاده فروختن. [اِ دَ / دِ ف ُ ت َ] (مص مرکب) در تداول بمعنی افاده کردن. تکبر کردن. خودبینی کردن. و رجوع به افاده کردن شود.

افاده کردن. [اِ دَ / دِ ک َ دَ] (مص مرکب) فایده بخشیدن. فایده دادن. (ناظم الاطباء): افاده کنی و ابدا کنی و اعاده نمائی. (تاریخ بیهقی ص 414). || اظهار فضل و شرف کردن در صورتی که دارای آن نباشد. بخود بستن فضل و شرف را. بیشتر به این معنی است. (ناظم الاطباء). در تداول عوام، کبر. تکبر کردن. کبر نمودن. فیس کردن.برتنی نمودن. افاده فروختن. (یادداشت بخط مؤلف).

(مص م.) فایده رساندن، سود دادن، (اِمص.) تکبر، خودبینی. [خوانش: (اِ دِ) [ع. افاده]]

تکبر، خودبینی، خودنمایی،
فایده دادن، فایده رساندن،
فایده گرفتن،

باد، پز، تبختر، تفرعن، تکبر، خودبینی، فیس، منی، نخوت، بهره‌دهی، سودرسانی

اِفادَه، فایده رسانیدن، عَطا کردن، ایضاً: گرفتن و اکتساب کردن (مال، علم...)

293