معنی پرورده

پرورده
معادل ابجد

پرورده در معادل ابجد

پرورده
  • 417
حل جدول

پرورده در حل جدول

فرهنگ معین

پرورده در فرهنگ معین

  • پرورش یافته، چیزی را در عسل یا شکر یا مانند آن پختن. [خوانش: (پَ وَ دِ) (ص مف. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

پرورده در لغت نامه دهخدا

  • پرورده. [پ َرْ وَ دَ / دِ] (ن مف) پرورش یافته. تربیت یافته. تربیت کرده. مُرَبَّب. مُربی. مُرَشَّح. (مهذب الاسماء). ج، پروردگان:
    همه کار گردنده چرخ این بود
    ز پرورده ٔ خویش پرکین بود.
    فردوسی.
    چنین است کردار این گوژپشت
    بپرورد و پرورده ٔ خویش کشت.
    فردوسی.
    چنین گفت کاین چرخ ناسازگار
    نه پرورده داند نه پروردگار.
    فردوسی.
    نبینید کین چرخ ناپایدار
    نه پرورده داند نه پروردگار.
    فردوسی.
    جهانا ندانم چرا پروری
    که پرورده ٔ خویش را بشکری. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

پرورده در فرهنگ عمید

  • پروریده، پرورش‌یافته، پرورش‌داده‌شده،

    تربیت‌شده،
فارسی به انگلیسی

پرورده در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

پرورده در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

پرورده در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (اسم) پرورش یافته تربیت یافته مربی. جمع: پروردگان، در عسل یا شکر یا شیر یا سرکه و جز آن آغاز زده بشکر پخته و آغشته مربی با عسل و شکر سخت بقوام آمده نزدیک بخشکی: زنجبیل پرورده، مصطنع گیرنده احسان و انعام، پخته سخته نیک اندیشیده. -5 پرواری شده. یا پرورده مرغ. زال زر پدر رستم: (چو پرورده مرغ باشد بکوه فکنده بدر از میان گروه. ) (فردوسی) یا دست پرورده. یا گیلاس پرورده. گیلاسی که با جنس بهتر پیوند شده باشد: گیلاس پرورده دارم (گیلاس فروشها گویند) یا نمک پرورده. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید