معنی پرن

پرن
معادل ابجد

پرن در معادل ابجد

پرن
  • 252
حل جدول

پرن در حل جدول

  • ستاره پروین
فرهنگ معین

پرن در فرهنگ معین

  • دیبای منقش و لطیف، پل، مرز. [خوانش: (پَ رَ) (اِ.)]
  • (پَ رَ) (ق.) گذشته، پیشین.
  • (~.) (اِ.) نک پروین.
لغت نامه دهخدا

پرن در لغت نامه دهخدا

  • پرن. [پ َ رَ] (اِخ) پروین. ثُریّا. پَرو. و آن چند ستاره است یکجا جمع شده در کوهان ثور و بعربی ثریا خوانندش. (برهان). پروه. (رشیدی):
    بخط و آن لب و دندانش بنگر
    که همواره مرا دارند در تاب
    یکی همچون پرن بر اوج خورشید
    یکی چون شایورد از گرد مهتاب.
    فیروز مشرقی.
    شاخش ملون همچو قوس قزح
    برگش درخشان همچو نجم پرن.
    فرخی.
    تا چو خورشید نتابد ناهید
    چون دوپیکرنبود نجم پَرَن.
    فرخی.
    حال ولایتی بمثال بنات نعش
    از مردم گریخته برکرد چون پرن. توضیح بیشتر ...
  • پرن. [پ َ رَ] (اِ) دیبای منقش و لطیف. پرنیان:
    گفتم چه چیز باشد زلفت در آن رخت
    گفتا یکی پرند سیاه و یکی پرن.
    فرخی.
    نرگس تازه چو چاه ذقنی شد بمثل
    گر بود چاه ز دینار و ز نقره ذقنا
    چونکه زرین قدحی بر کف سیمین صنمی
    یا درخشنده چراغی بمیان پَرَنا.
    منوچهری.
    بروی و سینه و ساعد خجل شدند از وی
    یکی حریر و دوم حله و سیم پرنا.
    ادیب صابر.
    || (اِ، ق) بمعنی دیروز که روز گذشته باشد. (برهان). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

پرن در فرهنگ عمید

  • (نجوم) = پروین: متفرق بنات نعش از هم / به هم اندر خزیده نجم پرن (مسعودسعد: ۳۳۳)،
    پرنیان. توضیح بیشتر ...
  • گذشته، پیشین،

    (اسم) دیروز، روز گذشته،
نام های ایرانی

پرن در نام های ایرانی

گویش مازندرانی

پرن در گویش مازندرانی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید