معنی پرسیدن

پرسیدن
معادل ابجد

پرسیدن در معادل ابجد

پرسیدن
  • 326
حل جدول

پرسیدن در حل جدول

فرهنگ معین

پرسیدن در فرهنگ معین

  • خبر گرفتن، پ رسش کردن، احوالپرسی، عیادت، بازخواست. [خوانش: (پُ دَ) [په. ] (مص م. )]. توضیح بیشتر ...
لغت نامه دهخدا

پرسیدن در لغت نامه دهخدا

  • پرسیدن. [پ ُ دَ] (مص) بپرسیدن. سؤال کردن. سؤال. مسأله. استفهام. پرسش کردن:
    بپرسید پرسیدنی چون پلنگ
    دژم روی و آنگه بدو داد چنگ.
    فردوسی.
    کنون هرچه دانم بپرسم بداد
    تو پاسخ گذار آنچه آیدت یاد.
    فردوسی.
    بدو گفت شاپور کای ماهروی
    سخن هرچه پرسم همه راست گوی.
    فردوسی.
    بپرسیدم از هر کسی بیشمار
    بترسیدم از گردش روزگار.
    فردوسی.
    بپرسی و گوئی بدان جشنگاه
    نخواهی همی کرد کس را نگاه.
    فردوسی.
    بپرسید ازو شاه و گفتا خدای
    ترا دین به داد و پاکیزه رای. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

پرسیدن در فرهنگ عمید

  • پرسش کردن، سؤال کردن،
    (مصدر لازم) [قدیمی] جویا شدن از حال کسی، خبر گرفتن،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

پرسیدن در فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

پرسیدن در فارسی به ترکی

فارسی به عربی

پرسیدن در فارسی به عربی

  • اسال، سوال، استفهام
فرهنگ فارسی هوشیار

پرسیدن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • (مصدر) (پرسید پرسد خواهد پرسید بپرس پرسنده پرسا پرسان پرسیده پرسش پرسه) پرسش کردن سوال کردن استفهام، پژوهش کردن از حال کسی احوالپرسی کردن احوال پرسیدن جویای حال شدن از سلامت حال کسی آگاهی خواستن تفقد کردن تفقد، دستوری طلبیدن اجازه خواستن، عیادت کردن عیادت. -5 باز خواست مواخذه گرفتن بر. -6 جواب سلام دادن. یا از خر پرسیدن که شنبه کی است. یا پرسیدن از چیزی یا کسی. پژوهش کردن آگاهی خواستن جویاشدن استعلام استخبار تحقیق کردن یا مپرس خ که مپرس خ نظیر: که مگو دیگر نگو. توضیح بیشتر ...
فارسی به ایتالیایی

پرسیدن در فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

پرسیدن در فارسی به آلمانی

  • Abfrage (f), Anzweifeln, Befragen, Frage (f), Fragen, Problem (n), Auffordern, Bitten, Fragen, Verlangen. توضیح بیشتر ...
واژه پیشنهادی

پرسیدن در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید