معنی پردازنده

لغت نامه دهخدا

پردازنده

پردازنده. [پ َ زَ دَ / دِ] (نف) نعت فاعلی از پرداختن. رجوع به پرداختن شود.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ معین

پردازنده

ادا کننده، صیقل دهنده، سازنده، مرتب کننده، نوازنده ساز، خواننده نغمه. [خوانش: (پَ زَ دِ) (ص فا.)]

فرهنگ عمید

پردازنده

پرداخت‌کننده،
جلا‌دهنده،
[قدیمی] آرایش‌دهنده،
پول‌دهنده،

حل جدول

پردازنده

از مهمترین اجزای کامپیوتر


نظریه پردازنده

تئوریسین

فرهنگ فارسی هوشیار

پردازنده

(اسم. پرداختن) تادیه کننده مودی کار سازی کننده، جلا دهنده صیقل دهنده، سازنده مرتب کننده فراهم آورنده، آراینده زینت دهنده. -5 مقید شونده. ‎ -6 خالی کننده تهی کننده. -7 تمام کننده بپایان رساننده. -8 گیرنده رباینده، رفع کننده مرتفع سازنده، رای زننده مشورت کننده. -11 بس کننده اکتفاکننده، شرح دهنده شارح، ترک دهنده، ترک کننده، دور شونده جدا شونده. -16 کشنده قاتل، در سازنده. -18 نوازنده ساز خواننده نغمه. -19 برانگیزنده. ‎ -20 واگذارنده. -21 توجه کننده.

واژه پیشنهادی

فارسی به عربی

ریز پردازنده

معالج دقیق


پردازنده مرکزی

حاسبه کبری

انگلیسی به فارسی

coprocessor

کمک پردازنده، پردازنده کمکی


AP

پردازنده متصل شده؛ پردازنده الصاق شده


processor

پردازنده

فناوری اطلاعات

coprocessor

کمک پردازنده، پردازنده کمکی


AP

پردازنده متصل شده؛ پردازنده الصاق شده

معادل ابجد

پردازنده

273

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری