معنی پرتوها
حل جدول
واژه پیشنهادی
لوامع
اثری از ویکتور هوگو رماننویس، شاعر، و نمایشنامهنویس فرانسوی.
پرتوها و سایه ها
فرهنگ واژههای فارسی سره
پرتوها
انگلیسی به فارسی
شکافنده باریکه (پرتوها)
beam condenser
متمرکز کننده باریکه (پرتوها)
objective lens
عدسی شیئی اولین عدسی در سیستم نوری یا الکترونیکی که پرتوها از آن می گذرند.
radiation conter
شمارنده تابشی ابزاری که تابش هسته ای را با شمارش تعداد یونیده شدن ناشی از پرتوها، آشکار و اندازه گیری می کند.
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: اشعه تک: شعاع) پرتوها
فرهنگ معین
برق و الکترونیک
عدسی شیئی، اولین عدسی در سیستم نوری یا الکترونیکی که پرتوها از آن می گذرند
Radiation Conter
شمارنده تابشی، ابزاری که تابش هسته ای را با شمارش تعداد یونیده شدن ناشی از پرتوها، آشکار و اندازه گیری می کند
معادل ابجد
614