معنی پرتوها

حل جدول

پرتوها

انوار


از پرتوها

آلفا، بتا، گاما، ایکس


انوار و پرتوها

لوامع

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تشعشعات

پرتوها

انگلیسی به فارسی

beam splitter

شکافنده باریکه (پرتوها)


beam condenser

متمرکز کننده باریکه (پرتوها)


objective lens

عدسی شیئی اولین عدسی در سیستم نوری یا الکترونیکی که پرتوها از آن می گذرند.


radiation conter

شمارنده تابشی ابزاری که تابش هسته ای را با شمارش تعداد یونیده شدن ناشی از پرتوها، آشکار و اندازه گیری می کند.

فرهنگ فارسی هوشیار

اشعات

(تک: اشعه تک: شعاع) پرتوها

فرهنگ معین

اشعه

(اَ ش ِ عِّ) [ع.] (اِ.) جِ شعاع، روشنی ها، پرتوها.


رادیولوژی

(~. لُ) [فر.] (اِمر.) شاخه ای از پزشکی که با استفاده از پرتو ایکس و انواع پرتوها به تشخیص و درمان بیماری کمک می کند، پرتوشناسی (فره).

برق و الکترونیک

Objective Lens

عدسی شیئی، اولین عدسی در سیستم نوری یا الکترونیکی که پرتوها از آن می گذرند


Radiation Conter

شمارنده تابشی، ابزاری که تابش هسته ای را با شمارش تعداد یونیده شدن ناشی از پرتوها، آشکار و اندازه گیری می کند

معادل ابجد

پرتوها

614

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری