معنی پایش
حل جدول
کنترل
پایش و نظارت
کنترل
پایش لب گور است
مثل آنکه مرگش نزدیک است
پایش روی مار باشد برنمیدارد
اشاره به تنبلی و بیحالی بیش از حد
پایش روی پوست خربزه است
دارای موقعیت بسیار سست و لغزنده و خطرناک است.
کنترل
پایش
لغت نامه دهخدا
پایش پیش نرفتن. [ی َ ن َ رَت َ] (مص مرکب) دل او به اقدام آن امر رضا و گواهی ندادن.
ضرب المثل فارسی
نزدیک مردن است
خر، پایش یک بار به چاله میره
از ضرب المثل های شیرین فارسی
آدم یکبار پایش تو چاله می افتد
از هر اتفاق و پیشامدی باید عبرت گرفت
شترها را نعل میکردند، کک هم پایش را بلند کرد
از ضرب المثل های شیرین فارسی
واژه پیشنهادی
انگلیسی به فارسی
ابزار پایش
فرهنگ فارسی هوشیار
سرگیجگی از می، پایش بخشیدن (پایش دوام)، تر کردن گرد دهان
معادل ابجد
313