معنی پاکدامن
لغت نامه دهخدا
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
باتقوا، بانجابت، پارسا، پاکجامه، طاهره، طاهر، عفیف، متقی، معصوم، نجیب،
(متضاد) بیعفاف، ناپاکدامن
فارسی به انگلیسی
Chaste, God-Fearing, Godly, Immaculate, Impeccable, Pure, Virgin, Virtuous
فارسی به عربی
عذراء، عفیف
فرهنگ فارسی هوشیار
پاک، با عفاف، عفیف
معادل ابجد
118