معنی پالایشگر

لغت نامه دهخدا

پالایشگر

پالایشگر. [ی ِ گ َ] (ص مرکب) مصفّی. تصفیه کننده. صافی کننده.


پالاینده

پالاینده. [ی َ دَ / دِ] (نف) پالایشگر. مصفّی.


راوق گر

راوق گر. [وَ گ َ] (ص مرکب) پالایشگر. پالاینده. تصفیه کننده. صافی گر. || داروگر. و نام راوق صیدنانی از آن است.


راوق گری

راوق گری. [وَ گ َ] (حامص مرکب) عمل راوق گر. صافی گری. عمل صاف کننده. عمل تصفیه کننده. عمل پالاینده. عمل پالایشگر. داروسازی. || عمل تصفیه. پالایش:
سوم بخش از آن آب راوق پذیر
که هستش ز راوق گری ناگزیز.
نظامی.

حل جدول

پالایشگر

تصفیه کننده


تصفیه کننده

پالایشگر

فرهنگ معین

پالایشگر

(یِ گَ) (ص فا.) تصفیه کننده، صافی کننده.


پالاینده

(یَ دِ) (ص فا.) پالایشگر، تصفیه کننده.

فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

پالایشگر

(صفت) تصفیه کننده صافی کننده.


پالاینده

(اسم) پالایشگر تصفیه کننده صافی کننده.

معادل ابجد

پالایشگر

564

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری