معنی پافشاری کردن
فرهنگ معین
فارسی به انگلیسی
Emphasize, Importune, Insist, Persevere, Persist, Press
فارسی به ترکی
ayak diremek, diretmek
لغت نامه دهخدا
پافشاری. [ف ِ] (حامص مرکب) پایداری. ایستادگی. مقاومت. ثبات.استقامت. استواری. پابرجائی. پای برجائی. ثبات قدم. اصرار. ابرام. و با مصدر کردن صرف شود.
حل جدول
ابرام، اصرار
تاکید
ابرام
تأکید
الحاح
پافشاری
ابرام، اصرار، سماجت، ایستادگی، مقاومت، ثبات قدم، پایداری
تاکید
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
مقاومت، استقامت، پایداری، ایستادگی،
اصرار،
مترادف و متضاد زبان فارسی
ابرام، اصرار، ایستادگی، پاپی، تاکید، سماجت، مداومت، مقاومت
فارسی به عربی
اصرار
معادل ابجد
868