معنی پاسکال

لغت نامه دهخدا

پاسکال

پاسکال. (اِخ) ژیلبرت. خواهر بزرگ بلز پاسکال مشهور به مادام پریه وی رساله ای در ترجمه ٔ حیات بلز پاسکال دارد. مولد او بسال 1620م.1209/ هَ. ق. و وفات در سنه ٔ 1687م.1098/ هَ. ق.

پاسکال. (اِخ) ژاکلین. خواهر بلز پاسکال. پیرو عقیده ٔ ژانسنیسم. مولد او در کلرمون بسال 1625م.1034/ هَ. ق. و وفات در سنه ٔ 1661م.1071/ هَ. ق.

پاسکال. (اِخ) گی دُ کرم. آنتی پاپ (باباالدجّال) از سال 1164 تا 1168م.559/ تا 563 هَ. ق.

پاسکال. (اِخ) بلز. مهندس و طبیعی دان و فیلسوف و نویسنده ٔ فرانسه. مولد بسال 1623م.1032/ هَ. ق. در شهر کلرمونت فراند. و وفات در سنه ٔ 1662م.1072/ از هَ. ق. اوان کودکی آثار ذکاء و فطنت در وی پدیدار بود چنانکه بقول خواهرش (ژیلبرت) در دوازده سالگی بدون استعانت از کتابی اولین قضایای هندسه ٔ اقلیدس بشناخت و در شانزده سالگی رساله ای در باب قِطع مخروطات نوشت که مایه ٔ اعجاب دکارت شد. و در هجده سالگی ماشین محاسبه را اختراع کرد و قوانین ثقل هوا و موازنه ٔ سوائل و مثلثات ریاضی و حساب اتفاقات و ضغطه ٔ مائی و غیره از مبتکرات اوست. آثار وی با سادگی و استحکام کلام همراه است و ازینروی در صف اول نثرنویسان فرانسه بشمار آمده است.


پاسکال دوم

پاسکال دوم. [ل ِ دُ وُ] (اِخ) (قدیس...) پاپ روم از 1099 تا 1118م.492/ تا 511 هَ. ق.


پاسکال اول

پاسکال اول. [ل ِ اَو وَ] (اِخ) (قدیس... پاپ روم از 817م.201/ هَ. ق. تا 824م.208/ هَ. ق.

فرهنگ معین

پاسکال

قانونی در باب انتقال فشار در سیالات (مایعات و گازها). هر فشاری که بر نقطه ای از یک جسم سیال که در حال تعادل است وارد شود عیناً به همه اجزای آن سیال منتقل می شود. (برگرفته از نام بلز پاسکال ریاضی دان، فیزیکدان و نویسنده فرانسوی)، ن [خوانش: [فر.] (اِ.)]

سخن بزرگان

بلز پاسکال

ما دوست نداریم که دیگران ما را فریب دهند، ولی از فریب دیگران هم عبرت نمی گیریم.

هرچه اندیشه ی شما بزرگ باشد به همان اندازه بیشتر به اندیشه های دیگران احترام می گذارید.

ریشه تمام مفاسد، بیکاری است. هر حکومت و دولتی که بخواهد این [مشکل] را حل کند، باید تا حد امکان مردم را به کار گمارد.

اگر مردم می دانستند که پشت سر یکدیگر چه می گویند، به طور حتم چهار نفر دوست در دنیا باقی نمی ماند.

آیا می خواهید حرفهای شما را باور کنند؟ از خود سخن نگویید.

سعادتمند کسی است که در هجوم و مقابله با سختی ها خود را نبازد.

تمامی مقام و بزرگی انسان در اندیشیدن است.

تمامی شأن و عظمت انسان در اندیشه ی اوست.

باید کار خود را بر مبنای خوب اندیشیدن متکی سازیم.

اندیشه و تفکر، پشتوانه ای بزرگ در سراسر حیات بشر است و انسان بی اندیشه و بی تفکر به ماده ای بی روح می ماند.

همهی گرفتاریهای انسان از این است که نمیتواند تنها در اتاقی بنشیند، آرام گیرد و سکوت کند.

ناتوانی یک انسان، از آنجا سرچشمه میگیرد که نمیتواند برای دراز مدت با خود خلوت کند و در یک اتاق تنها بنشیند. این امر سبب میشود که خودِ این انسان، نه تنها پارهای از دشواریها، بلکه همهی دشواریها باشد.

ثروت فرد دانا، همان علم و دانش اوست.

همهی ابهت مقام برای کسانی که در جستجوی معنا هستند، شکوه و بزرگی ندارد.

دل منطقی دارد که عقل از آن بی خبر است.

متولد شدم و ندانستم برای چه؟ زندگی کردم و ندانستم چگونه زندگی کنم؟ اکنون می میرم و نمی دانم چرا؟

محبت برتر از عقل است و بنیاد دانش و یقین در روشنی قلب است.

زمانی که در یک خطابه، کلمه های تکراری یافته می شوند و متوجه می شویم که کوشش برای درست کردن آنها، خطابه را خراب خواهد کرد، باید آنها را به جای خود باقی گذاشت، این کلمه ها نشانه و نمایانگر خطابه اند.

باید اندازه ی خود را بشناسیم؛ آری ما در این دنیا چیزی هستیم، ولی نه همه چیز.

زندگانی در صورتی با نیکبختی و خوشبختی همراه است که با عشق آغاز شود و با جاه طلبی و بلندپروازی به پایان رسد.

معادل ابجد

پاسکال

114

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری