معنی پادشاه بابل

حل جدول

پادشاه بابل

سومو لا ال، سابیوم، آپیل سین، ریم سین یکم، حمورابی، سامسو ایلونا، ابی اشوه، امی دیتانا، امی سادوکا، سامسو دیتانا


پادشاه بزرگ بابل

حمورابی


پادشاه ستمگر بابل

نمرود


ششمین پادشاه بابل

حمورابی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

بابل

بابل. [ب ِ] (اِخ) رجوع به بابل قُله سی شود.

بابل. [] (اِخ) جد شیخ زاهد گیلانی است... و شیخ زاهد ولد شیخ روشن امیربن بابل بن شیخ پندار الکردی السبحانی بود و تاج الدین ابراهیم نام داشت. (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 3 جزوه ٔ 4 ص 325).

بابل. [ب ِ / ب ُ] (اِخ) نام مردی ابله که گویند روزی آهویی بده درم خریده بود، ازو پرسیدند که بچندش خریده ای، ده انگشت را وا کرده آهو را گذاشت، آهو برجست رو بصحرا آورد.

بابل. [ب ِ] (اِخ) رودیست بطول 78 کیلومتر، از سوادکوه سرچشمه میگیرد و از مغرب بارفروش میگذرد و در مشهدسر وارد دریا میشود، عرض آن در مصب 79 متر و عمقش 5 متر است. معروفترین پل آن، پل بارفروش است که دارای ده طاق میباشد، آب بابل بسیار و دارای ماهی آزاد فراوان است. (جغرافیای طبیعی کیهان ص 70). رودی که از فیروزکوه سرچشمه گرفته و بنام کاری سر نامیده شده و سپس در بابلسر به رود بابل موسوم گشته و پس از پیمودن مسیری نزدیک 120 کیلومتر بدریا میریزد.

بابل. [ب ُ] (اِ) مؤلف کتاب جنگل شناسی آرد: نام درختی است. این درخت که در نوشهر بنام بابل و در بندرعباس بنام درمان عقرب معروف میباشد چون بسیار خوب در برابر خشکی مقاومت میکند برای جنگل کاری صفحات گرم و خشک شایستگی دارد. (جنگل شناسی کریم ساعی چ دانشگاه 1327 هَ. ش. صص 289- 290). درختی زینتی است که از بلاد دیگر به ایران آورده و در بندرعباس غرس کرده اند. رجوع به سیسبان شود. (گااوبا). در هند کرت آکاسیا آرابیکا ویلد. (درختان جنگلی ایران ثابتی ص 165). و در هند و بوشهر بنام بابل مشهور است. (همان کتاب ص 165).

بابل. [ب ِ] (اِخ) بلغت یونانی نام ستاره ٔ مشتری باشد. (برهان) (عجائب البلدان از شرفنامه ٔ منیری). رجوع به مشتری شود. || (اِ) مشرق را نیز گویند. (برهان). || ظاهراً بمعنی مغرب آمده است. || فرقه. (معجم البلدان) (مرآت البلدان).

بابل. [ب ِ] (اِخ) نام کوهی است که در غار آن به امر پروردگار هاروت و ماروت را سرنگون آویختند:... القصه چون این افعال سیئه (مستی و آدم کشی) از هاروت و ماروت صدور یافت... چون از خواب مستی بیدار گشتند بهلاکت خود متیقن شده آغاز گریه و زاری نمودند... جبرئیل امین نزد ایشان رفته... گفت باری سبحانه وتعالی شمارا مخیر گردانید میان عذاب دنیا و عقاب عقبی، ایشان تعذیب دنیوی را اختیار کرده هر دو را در غار کوه بابل سرنگون آویختند. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 28).

بابل. [] (اِخ) ابن قیس الجذامی. کسی است که روح بن زنباع الجذامی را که از مردان بنی امیه بود و در سال 64 هَ. ق. از جانب خلیفه مروان بن الحکم والی فلسطین شد از آن شهر بیرون راند و با ابن زبیر که برای خلافت در حجاز قیام کرده بود بیعت کرد. (رجوع به کتاب التاج چ قاهره 1322 هَ. ق. حاشیه ٔ ص 60 قمری شود).

بابل. [ب ُ] (اِخ) شهرستان بابل یکی از شهرستانهای دوازده گانه ٔ استان دوم کشور، حدود و مشخصات آن بشرح زیر است: از طرف شمال دریای مازندران، از جنوب سلسله جبال البرز، از شمال خاوری شهرستان ساری، از جنوب خاوری شهرستان قائمشهر و از باختر شهرستان آمل. موقعیت طبیعی آن: قسمت شمال و مرکز شهرستان دشت و قسمت جنوبی آن کوهستانی است. هوای دشت مانند سایر نقاط دیگر مازندران معتدل مرطوب مالاریائی و هوای قسمت ساحلی بواسطه ٔ وجود مرداب و آبهای راکد و کشت برنج ناسالم و هوای منطقه کوهستانی مخصوصاً از 1200 گز ببالا. سردسیر، خوش آب و هوا و از ییلاقات خوب نواحی مازندران محسوب میگردد.
میزان باران و سایر اوضاع جوی مانند سایر نقاط مازندران است. آب قراء جلگه ٔ شهرستان ازرودخانه های کاری که از رودخانه ٔ هراز منشعب میشود، کلارود که از ارتفاعات میان بند سرچشمه میگیرد، سجادرود و بابل رود که از سلسله ٔ اصلی البرز سرچشمه میگیرند تأمین میگردد. رودهای مذکور عموماً قبل از رسیدن به پل قدیمی محمدحسن خان بیکدیگر متصل و در بابلسر بدریای مازندران منتهی میشوند.
محصول عمده ٔ شهرستان در قسمت دشت عبارت است از برنج، غلات، حبوبات، صیفی، سبزیجات، سیب زمینی، بادام زمینی، نیشکر، کنجد، پنبه، کنف، ابریشم، کتان و در کوهستان لبنیات و مختصر غلات است. سازمان اداری شهرستان بابل از سه بخش بنام مرکزی، بابلسر، بندپی تشکیل شده. تعداد دهستان و جمعیت بخش مرکزی بشرح زیر است:
دهستان بیشه 30 آبادی
6400 تن
دهستان جلال ازرک 44 آبادی
14000 تن
دهستان ساسی کلام 15 آبادی
6700 تن
دهستان لاله آبادی 38 آبادی
8600 تن
دهستان مشهدگنج افروز47آبادی
24000 تن
جمعیت بخش مرکزی 174آبادی
59700 تن
بخش بابلسر43 آبادی
35000 تن
بخش بندپی 67 آبادی
33000 تن
شهر بابل 1 آبادی
39100 تن
جمع شهرستان 285 آبادی
166800 تن
نام قدیمی شهر بابل بارفروش بوده و در سال 1306 هَ. ش. بابل نامیده شد. نام جدید نام رودخانه ایست که از ارتفاعات جنوبی شهرستان سرچشمه گرفته از کنار شهر عبور می کند و در بابلسر به دریای مازندران منتهی میشود. مختصات جغرافیائی شهر بابل بشرح زیر است:
طول 52 درجه و 44 دقیقه و 20ثانیه، عرض 36 درجه و 34 دقیقه و 15ثانیه، اختلاف ساعت با طهران 5 دقیقه و 15 ثانیه، طهران ساعت 12 بابل ساعت 12 و 5 دقیقه. بابل پرجمعیت ترین شهر مازندران در 25هزارگزی قائمشهر و 36هزارگزی آمل و 18هزارگزی دریا واقع گردیده است. این شهر قبل از انقلاب کبیر روسیه یکی از مراکز بازرگانی مهم شمال کشور و محل واردات خارجی بعلاوه مرکز خرید محصولات طبیعی و مصنوعی قراء و قصبات عمده ٔ مازندران محسوب و بلحاظ فوق بارفروش نامیده شده بود.
در تحولات بیست ساله ٔ اخیر برای آبادی این شهر اقدامات مفیدی از قبیل احداث خیابانهای مستقیم و عریض و بناهای مهم ادارات دولتی، بیمارستان، دبیرستان، بانک ملی، کارخانجات، باغ ملی و غیره بعمل آمده که هر یک دارای اهمیت است. قصر سلطنتی شاهپورکه یکی از بناهای زیبای مازندران بشمار میرود در جنوب شهر واقع گردیده است.
جمعیت شهر طبق آخرین صورت آمار بشرح زیر است. مرد 18657، زن 20439، جمع 39096 تن. در حدود صد خانوار مسیحی نیز در این شهر ساکن هستند. روشنائی بوسیله ٔ دو موتور مولد برق تأمین میگردد. تلفن شهری بابل 350 شماره است. آب شهراز چاههای خانه که به عمق 5 الی 10 متر است تأمین میگردد، این چاهها علاوه بر آنکه محل تولید پشه میباشد آب آنها قابل شرب نیست و اکثر بواسطه ٔ داشتن مواد آهکی و املاح دیگر شور و برای شرب ناگوار و مضراست. بااینکه استفاده از رودخانه ٔ مهم بابل چندان هزینه و اشکالی ندارد معهذا تاکنون در این امر حیاتی اقدامی بعمل نیامده است. در این شهر دو دبیرستان (یک پسرانه ویک دخترانه)، ده دبستان (5 دخترانه و 5 پسرانه)، یک بیمارستان 50 تختخوابی، یک کارخانه ٔ پنبه پاک کنی، یک کارخانه ٔ روغن گیری و صابون پزی، یک کارخانه ٔ یخ سازی، 2هزار باب مغازه و دکان وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
نام قصبه ای بمازندران در ساحل جنوبی بحر خزر بمشرق آمل در راه قائمشهر بچالوس، میان پل نوری کلا و همزه کلا در 275300متری طهران و 36000گزی آمل و 15000گزی حالیدشت، دارای پست و تلگراف. و سابقاً بنام بارفروش معروف بوده است. و رجوع به فهرست سفرنامه ٔ مازندران و استرآبادرابینو چ قاهره 1342 هَ. ق. شود.

گویش مازندرانی

بابل

باول، رودی در کناره غربی بابل کنونی، نام شهرستان بابل...

معادل ابجد

پادشاه بابل

348

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری