معنی ویران کردن

ویران کردن
معادل ابجد

ویران کردن در معادل ابجد

ویران کردن
  • 541
حل جدول

ویران کردن در حل جدول

لغت نامه دهخدا

ویران کردن در لغت نامه دهخدا

  • ویران کردن. [ک َ دَ] (مص مرکب) خراب کردن:
    که ویران کنی تاج و گاه مرا
    به آتش بسوزی سپاه مرا.
    فردوسی.
    عالمی را یک سخن ویران کند
    روبهان مرده را شیران کند.
    مولوی. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

ویران کردن در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ویران کردن در فارسی به عربی

  • انقاض، حطم، خراب، رمیه، ضربه قاضیه، نحیف، هدم، اِجتیاحٌ
فرهنگ فارسی هوشیار

ویران کردن در فرهنگ فارسی هوشیار

واژه پیشنهادی

ویران کردن در واژه پیشنهادی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید