معنی وهن

وهن
معادل ابجد

وهن در معادل ابجد

وهن
  • 61
حل جدول

وهن در حل جدول

  • سستی کردن در کار
مترادف و متضاد زبان فارسی

وهن در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • اهانت، تحقیر، توهین، سرشکستگی، ارتخا، بیحالی، رخوت، سستی، ضعف، فتور. توضیح بیشتر ...
فرهنگ معین

وهن در فرهنگ معین

  • (وَ هْ) [ع.] (اِمص.) ضعف، سستی.
لغت نامه دهخدا

وهن در لغت نامه دهخدا

  • وهن. [وَ] (ع مص) سستی کردن در کار و سست گردیدن. (منتهی الارب). سستی کردن در کار و سست گردیدن در بدن. (اقرب الموارد). سست شدن. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی). || سست گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب). || در نیم شب درآمدن. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). || (اِمص) سستی. (غیاث اللغات) (نصاب). سستی در امر و کار و بدن. (از اقرب الموارد).
    - وهن افکندن، تولید ضعف و سستی و ناهمواری کردن: و وهنی که روزگار جبر مکاسر آن به دست جباران کامگار اکاسره ٔ روزگار نتواند کرد بر ایشان افکندند. توضیح بیشتر ...
  • وهن. [وَ هََ] (ع مص) سستی کردن در کار و سست گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سست شدن. || سست گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب). توضیح بیشتر ...
  • وهن. [وُ] (ع ص، اِ) ج ِ واهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به واهن شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وهن در فرهنگ عمید

  • خواری، توهین،

    ضعف، سستی،
فرهنگ فارسی هوشیار

وهن در فرهنگ فارسی هوشیار

  • سستی کم توانی نااستواری ‎ (مصدر) سست شدن (در کار یا در بدن)، (اسم) سستی ضعف. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی آزاد

وهن در فرهنگ فارسی آزاد

  • وَهن، وَهَن، (وَهُنَ، یَوهُنُ) ضعیف و سست گردیدن (جسماً و یا در عمل و درکار)،. توضیح بیشتر ...
  • وَهن، (وَهَنَ، یَهِنُ) ضعیف کردن، سست گردانیدن، به نیمه شب درآمدن،. توضیح بیشتر ...
  • وَهن، غیر از معانی مصدری، ضعف و سستی (در جسم، درکار و عمل) نیمه شب و بعد از آن،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه