معنی وسیله نوشیدن آب

حل جدول

وسیله نوشیدن آب

لیوان


نوشیدن آب

نهل


نوشیدن

شرب

آشامیدن، نوش کردن

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

آب نوشیدن

(مصدر) آب خوردن آشامیدن آب.


نوشیدن

((همی پرست از جوش نوش کن می نوش. )) یا نوش کردن جام (ساغر) بر (به) روی کسی. بسلامتی او نوشیدن: ((دل افروز خدمت کرد و بستند (جام را) و بر روی محبوب نوش کرد. ))

تعبیر خواب

نوشیدن

نوشیدن آب: ثروت

در یک لیوان: برملا کردن یک راز

در یک ظرف دیگر: رهایی یافتن

نوشیدنی های دیگر: رضایت - لوک اویتنهاو

1ـ اگر زنی خواب ببیند در حین خندیدن چیزی مینوشد، علامت آن است که از اموری لذت میبرد که بعدها ممکن است همین امور لذتبخش موجب بی آبرویی او شود.

2ـ اگر خواب ببینید با تمام تلاشی که میکنید، نمیتوانید آبی شفاف بنوشید، علامت آن است که تفننی به طور غیر مستقیم به شما عرضه میشود که قادر به استفاده از آن نیستید. - آنلی بیتون

فرهنگ عمید

نوشیدن

خوردن آب یا مایع دیگر، آشامیدن،

لغت نامه دهخدا

نوشیدن

نوشیدن. [دَ] (مص) آشامیدن. (ناظم الاطباء). گساردن. درکشیدن. زدن. آشامیدن با لذتی تمام. (یادداشت مؤلف):
به شادی زمانی برآریم کام
ز جمشید گوئیم و نوشیم جام.
فردوسی.
دشمن ز دو پستان اجل شیر بنوشد
بگذارد حنجر به دم خنجر پیکار.
منوچهری.
که چوپانانم آنجا شیر دوشند
پرستارانم اینجا شیر نوشند.
نظامی.
چو نوشیدن از دست جانان بود
هر آبی که هست آب حیوان بود.
امیرخسرو.
گاه ِ خوردن دو باده کمتر نوش
تا نباید به دست رفتن و دوش.
اوحدی.
می ده که بنوشیم و بجوشیم و بکوشیم
آنجا که بت ساده بط باده به کار است.
قاآنی.
|| خوردن. (آنندراج). تناول کردن. (ناظم الاطباء):
آنچه می بافی همه روزه بپوش
زآنچه می کاری همه ساله بنوش.
مولوی.
خرقه ٔ ابرار پوشند و لقمه ٔ ادرار نوشند. (گلستان). || چشیدن. (یادداشت مؤلف):
دوام عیش و تنعم نه شیوه ٔ عشق است
اگر معاشر مائی بنوش نیش غمی.
حافظ.

نوشیدن. [دَ] (مص) نیوشیدن. شنیدن. (آنندراج). استماع. شنیدن. شنودن. اطاعت کردن. نیز رجوع به نیوشیدن شود:
ندانند درمان آن را به بند
اگر بد نخواهی تو می نوش پند.
فردوسی.
گوش آن کس نوشد اسرار جلال
کاو چوسوسن ده زبان افتاده لال.
مولوی.
لیک کوته کردم آن گفتار را
تا ننوشد هر خسی اسرار را.
مولوی.
|| گرفتن و هضم کردن. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

نوشیدن

آشامیدن، خوردن، درکشیدن، گساردن، نوش کردن

فرهنگ معین

نوشیدن

(دَ) (مص م.) آشامیدن.

فارسی به عربی

نوشیدن

صدریه

معادل ابجد

وسیله نوشیدن آب

534

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری