معنی وسایل

وسایل
معادل ابجد

وسایل در معادل ابجد

وسایل
  • 107
حل جدول

وسایل در حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

وسایل در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • ابزار، ادوات، اسباب، جهاز، سامان، لوازم، وسایط
فرهنگ معین

وسایل در فرهنگ معین

  • (وَ یِ) [ع.] جِ وسیله، اسباب، لوازم.
لغت نامه دهخدا

وسایل در لغت نامه دهخدا

  • وسایل. [وَ ی ِ] (ع اِ) وسائل. ج ِ وسیله. اسباب و لوازم. (فرهنگ فارسی معین): با این وسایل و فضایل در خصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. (فرهنگ فارسی معین از لباب الالباب).
    گر تو برانی کسم شفیع نباشد
    ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل.
    سعدی.
    - وسایل ارتباطی، هر چیز که ارتباط میان دو کس یا دو جا برقرار کند.
    - وسایل نقلیه، وسایط نقلیه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وسایل در فرهنگ عمید

  • وسیله
    * وسایل نقلیه: هر نوع وسیله که برای حمل‌ونقل به کار می‌رود، مانند گاری، اتومبیل، کامیون، کشتی،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

وسایل در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

وسایل در فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

وسایل در فرهنگ فارسی هوشیار

  • وسایل در فارسی (تک: وسیله) افزارها چاره ها (اسم) جمع وسیله اسباب لوازم ((و با این وسایل و فضایل درخصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. )). توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید