معنی ورد

ورد
معادل ابجد

ورد در معادل ابجد

ورد
  • 210
حل جدول

ورد در حل جدول

  • دعای زیرلب، گل سرخ
  • دعای زیر لب
  • دعای زیر لب، گل سرخ
فرهنگ معین

ورد در فرهنگ معین

  • ذکر، دعا، جزیی از قرآن که انسان هر روز و هر شب بخواند، جمع اوراد. [خوانش: (و) [ع. ] (اِ. )]. توضیح بیشتر ...
  • (وَ) [ع.] (اِ.) گل، گل سرخ.
لغت نامه دهخدا

ورد در لغت نامه دهخدا

  • ورد. [وَ] (ع اِ) گل. (مهذب الاسماء). گل هر درخت و غالب گل سرخ را گویند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ورده یکی آن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ورد هر درخت شکوفه ٔ سپید آن است یا آن درخت گل خاردار است که گلها و شکوفه هایی سرخ و سفید و زرد دارد. و خوشبو است و از آنها گلاب و عطر گیرند قسمی دیگر از این گلها بی بو است و به نام فرنگی نامیده می شود. (اقرب الموارد). اسم جنس گلهای اشجار و از مطلق او مراد ورد احمر بستانی است چه اقسام آن سفید و زرد و سرخ میباشد و هر یک از آنها بری وبستانی است و هر یک را نامی است مخصوص:
    نیست در موکب جهان مردی
    نیست در گلبن فلک وردی. توضیح بیشتر ...
  • ورد. [وُ] (ع اِ) وِراد. اوراد. ج ِ وَرد به معنی اسب گلگون. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ورد شود. توضیح بیشتر ...
  • ورد. [وُ رُ] (ع اِ) ج ِ ورید. (از اقرب الموارد). رجوع به ورید شود. توضیح بیشتر ...
  • ورد. [وِ] (اِ) شاگرد و مرید. (برهان). شاگرد و مرید و تلمیذ. (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • ورد. [وَ] (پسوند) مزید مؤخر امکنه: سنگ ورد، زندورد، دیرالزندورد، بیورد، سهرورد، باماورد، اجورد، خرماورد. (یادداشت مرحوم دهخدا). توضیح بیشتر ...
  • ورد. [وُ] (ع اِ) ج ِ وَرد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ورد شود. توضیح بیشتر ...
  • ورد. [وِ] (ع اِ) تب. (منتهی الارب). اسم است آن را یا نوبت تب. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب). تب به نوبت و نوبت تب. (ناظم الاطباء). || پاره ای از خواندنی از قرآن و جز آن. یقال قرأت الورد. (منتهی الارب). جزئی از قرآن که انسان در هر شب به قرائت آن قیام کند. (از اقرب الموارد). جزوی از قرآن مجید و ادعیه و جز آن که شخص همه روزه میخواند. (از ناظم الاطباء). || وظیفه از قرائت و نحو آن و گویند ورد از قرآن وظیفه است و آن مقداری است معلوم، هفت یک یا نیمه ٔ آن و از این قبیل، گویند: قراء فلان ورده و حزبه. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

ورد در فرهنگ عمید

  • گل، گل سرخ،
  • ذکر، دعا،

    جزئی از قرآن که انسان هر روز و هر شب می‌خواند،
فارسی به انگلیسی

ورد در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

ورد در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

ورد در گویش مازندرانی

  • کافی، مناسب، کندن پوست درخت با تبر به منظور خشکاندن آن...
  • از وسایل بافندگی سنتی، نخ های اصلی کارگاه پارچه بافی سنتی...
فرهنگ فارسی هوشیار

ورد در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

ورد در فرهنگ فارسی آزاد

  • وَرد، گُل، گُل سرخ، شکوفه، شجاع، زعفران، شیر (حیوان)، (جمع: وُرُود، اَوراد، وِراد، وُرد)،. توضیح بیشتر ...
  • وِرد، قسمتی از قرآن که هر شب بخوانند (در فارسی: دعا، ذکر)، سهم آب، نوبت آب، تشنگی، لشکر، فوجی از پرندگان، تب (جمع: اَوراد) وِرد مَورُود: آب جاری یا چشمه که از آن بر میدارند،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید