معنی وحید
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(وَ) [ع.] (ص.) منفرد، یگانه، بی نظیر.
فرهنگ عمید
یگانه، یکتا،
تنها،
حل جدول
بی همتا، تنها، تک، فرد، یکتا، یگانه
مترادف و متضاد زبان فارسی
بیهمتا، تک، تنها، فرد، فرید، مجرد، منفرد، واحد، یکتا، یگانه
نام های ایرانی
پسرانه، یگانه، یکتا، بی نظیر
عربی به فارسی
تنها , تک , دلتنگ , مجرد , بیوه , یکه , مجزا ومنفرد , بیکس , غریب , بی یار , متروک , بیغوله
فرهنگ فارسی هوشیار
فرد و منفرد، تنها و یگانه، یکتا
فرهنگ فارسی آزاد
وَحِید، چون یحیی و وحید هر دو به حساب ابجد برابر 28 می باشند لذا حضرت اعلی یحیی ازل را اِسمُ الوَحِید نامیدند،
معادل ابجد
28