معنی وجوهات

لغت نامه دهخدا

وجوهات

وجوهات. [وُ] (ع اِ) ج ِ وجوه. در تداول آنچه از مال زکوه و خمس و رد مظالم به مجتهدین خاصه با علم آنان برند و او آن را به مستحقین قسمت کند و آن را وجوهات بریه نیز گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا).

فرهنگ فارسی هوشیار

وجوهات

(اسم) جمع وجوه (جمع وجه) : پولها: ((داد و ستد کل مالیات دیوانی و وجوهات انفاذی خزانه عامره و غیره. . . ))، آنچه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده میشود. (تک: وجوه تک وجه) پول ها شهر واها در فارسی

فرهنگ معین

وجوهات

جمع وجوه.، پول ها، آن چه بابت خمس و زکات در اختیار علمای روحانی قرار داده می شود. [خوانش: (وُ) [ع.] (اِ.)]

حل جدول

وجوهات

خمس و زکات


خمس و زکات

وجوهات

فارسی به عربی

انگلیسی به فارسی

monies

وجوهات


purse

وجوهات خزانه

آلمانی به فارسی

beutel (m)

کیسه , جیب , کیسه پول , کیف پول , پول , دارایی , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزدیدن , جیب بری کردن.


Geldbeutel (m)

کیسه , جیب , کیسه پول , کیف پول , پول , دارایی , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزدیدن , جیب بری کردن.


Portemonnaie (f)

کیسه , جیب , کیسه پول , کیف پول , پول , دارایی , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزدیدن , جیب بری کردن.

اسپانیایی به فارسی

monedero

کیسه، جیب، کیسه پول، کیف پول، پول، دارایی، وجوهات خزانه، غنچه کردن، جمع کردن، پول دزدیدن، جیب بری کردن.


portamonedas

کیسه، جیب، کیسه پول، کیف پول، پول، دارایی، وجوهات خزانه، غنچه کردن، جمع کردن، پول دزدیدن، جیب بری کردن، کیف پول، کیف جیبی.

سوئدی به فارسی

brs

کیسه، جیب، کیسه پول، کیف پول، پول، دارایی، وجوهات خزانه، غنچه کردن، جمع کردن، پول دزدیدن، جیب بری کردن،

عربی به فارسی

محفظة

کیسه , جیب , کیسه پول , کیف پول , پول , دارایی , وجوهات خزانه , غنچه کردن , جمع کردن , پول دزدیدن , جیب بری کردن , کیف جیبی

معادل ابجد

وجوهات

421

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری