معنی وبال

وبال
معادل ابجد

وبال در معادل ابجد

وبال
  • 39
حل جدول

وبال در حل جدول

  • بدبختی، تقصیر
  • سختی و عذاب
مترادف و متضاد زبان فارسی

وبال در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بدبختی، بدفرجامی، تقصیر، سختی، عذاب، عذاب، نکبت، ورز
فرهنگ معین

وبال در فرهنگ معین

  • سختی، عذاب، بَدی سرانجام. [خوانش: (وَ) [ع.] (اِ.)]
لغت نامه دهخدا

وبال در لغت نامه دهخدا

  • وبال. [وَ] (ع اِمص، اِ) دشواری. (از آنندراج) (منتهی الارب). || گرانی. (از آنندراج). سختی. (منتهی الارب) (آنندراج). ثقل. || عذاب. (از آنندراج). || گناه. تقصیر. عیب و خطا. ذلت. جرم. || عقوبت. || مرارت و سختی و تصدیع. (ناظم الاطباء). || ناگوار. (آنندراج). || سرانجام بد. (از مهذب الاسماء) (از ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی). و با لفظ آوردن و بودن و داشتن مستعمل است. (آنندراج). ناگواردی چراگاه و گرانی و هرگاه عاقبت چراگاه منجر به شر و بدی گردد گویند: فی سوءالعاقبه وبال و نیز در هر عمل بدی میگویند وبال علی صاحبه. توضیح بیشتر ...
  • وبال. [وَ] (ع مص) وباله. وبل. وبول. ناگوارد و گران گردیدن چراگاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به وباله شود. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وبال در فرهنگ عمید

  • سختی، عذاب،
    (اسم) [قدیمی] سوء عاقبت، وخامت امر،
    [مقابلِ خانه] نتیجۀ نحس‌آمیز وقوع ستاره در برجی،. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

وبال در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

وبال در فرهنگ فارسی آزاد

  • وَبال، بدبختی، عذاب، بد عاقبتی یا عاقبت سوء، سختی و شدت، بدی، فساد،. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید