معنی وام

وام
معادل ابجد

وام در معادل ابجد

وام
  • 47
حل جدول

وام در حل جدول

  • قرض
  • بدهی بانکی
  • خبرگزاری امارات
  • گرفتنی ازبانک، قرض و دین، بدهی بانکی
مترادف و متضاد زبان فارسی

وام در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • استقراض، بدهی، دین، قرض، قرضه، نسیه، رنگ، لون،

    (متضاد) طلب
فرهنگ معین

وام در فرهنگ معین

  • [په.] (اِ.) قرض، دین.
لغت نامه دهخدا

وام در لغت نامه دهخدا

  • وام. (اِ) فام. افام. بام. پام. اوام. پهلوی: اپام (قرض، دین)، ایرانی: آپمنه # (چیزی که دریافت شود). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). قرض. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (ترجمان القرآن) (منتهی الارب) (غیاث اللغات). دین. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (ترجمان القران) (دهار) (جهانگیری). عاریه. (ناظم الاطباء). غرم. غرامه. (منتهی الارب). دینه. (دهار). طلب. بده. غرامت. (یادداشت مرحوم دهخدا):
    کسی را که اندوه وام است نیز
    ازین گنج باید که باشدش چیز. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وام در فرهنگ عمید

فارسی به انگلیسی

وام در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

وام در فارسی به عربی

  • اسکان، دین، قرض، استلاف
فرهنگ فارسی هوشیار

وام در فرهنگ فارسی هوشیار

  • قرض، دین، عاریه، طلب، غرامت
فارسی به ایتالیایی

وام در فارسی به ایتالیایی

بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید