معنی وال

وال
معادل ابجد

وال در معادل ابجد

وال
  • 37
حل جدول

وال در حل جدول

  • نوعی پارچه نازک
  • نوعی حریر نازک
  • نوعی حریر نازک، نهنگ
مترادف و متضاد زبان فارسی

وال در مترادف و متضاد زبان فارسی

  • بال، جناح، بالن، نهنگ، حریر، والا
فرهنگ معین

وال در فرهنگ معین

  • بال، نوعی ماهی بسیار بزرگ، نوعی پارچه. [خوانش: (اِ.)]
لغت نامه دهخدا

وال در لغت نامه دهخدا

  • وال. (اِ) ماهی بزرگی باشد که کشتی را فروبرد. (لغت فرس اسدی ص 334). نوعی از ماهی فلوس دار بود. (غیاث اللغات) (از جهانگیری) (برهان قاطع). ماهی که پولک آن درشت باشد. (فرهنگ خطی) (از فرهنگ نظام). نوعی ماهی درم دار. (انجمن آرا) (آنندراج). نوعی از ماهی بزرگ فلس دار. (ناظم الاطباء). ماهی چناغ باشد. (اوبهی). بال. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (برهان قاطع). بال نام نوعی از ماهی است در عربی شایدوال مبدل آن است. (فرهنگ نظام). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وال در فرهنگ عمید

فارسی به انگلیسی

وال در فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

وال در فارسی به عربی

گویش مازندرانی

وال در گویش مازندرانی

  • جوی آب، کانال، شیار، دانه ی پوک شالی
فرهنگ فارسی هوشیار

وال در فرهنگ فارسی هوشیار

  • ماهی بزرگی باشد که کشتی را فرو برد جای پناه و رهایی، پناه بردن نهنگ. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید