معنی واق

واق
معادل ابجد

واق در معادل ابجد

واق
  • 107
حل جدول

واق در حل جدول

  • پرنده ای از نوع مرغابی
لغت نامه دهخدا

واق در لغت نامه دهخدا

  • واق. (اِ) درختی است موهوم که بامداد بهار و شامگاه خزان کند. و گویندثمر و بار آن درخت به صورت آدمی و حیوانات دیگر باشد و سخن کند. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). واقواق. || بعضی بیشه و جنگلی را گفته اند که درخت واق در آنجا می باشد و گویند در آنجا کوهی است معدن طلای و نقره و بوزینگان در آنجا بسیار باشد و آن را واقواق و وقواق هم میگویند. (از برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به واقواق و وقواق شود. توضیح بیشتر ...
  • واق. (اِ) نام پرنده ای است. (برهان) (آنندراج). رجوع به واک شود. || غوک. وزق. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). توضیح بیشتر ...
  • واق. [قِن ْ] (ع ص) صورتی از واقی. نگهدارنده. نگهدار. (از اقرب الموارد) (غیاث اللغات). رجوع به واقی شود. || شفیع. (غیاث اللغات) (منتهی الارب). || سرج واق، زین غیر معقر. (از اقرب الموارد). زینی که پشت ریش نکند ستور را. (منتهی الارب). || فرس واق، اسبی که از رفتن بیم دارد بخاطر دردی که در سم آن بود. (از اقرب الموارد). اسب سم بر جایگاه نهنده. (از منتهی الارب). || (اِ) ورکا (ظ: ورکارک) که مرغی است آن را واق گویند، بخاطر بانگ او. توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

واق در فرهنگ عمید

  • پرنده‌ای از نوع مرغابی با پرهای تیره و کاکلی سفیدرنگ که از ماهی تغذیه می‌کند،
    کلاغ،. توضیح بیشتر ...
فارسی به انگلیسی

واق در فارسی به انگلیسی

فرهنگ فارسی هوشیار

واق در فرهنگ فارسی هوشیار

  • پارسی تازی گشته واک از مرغان ماهیخوار در حلق نخجیر آب است زنجیر در گردن واک موج است چون غل (مجد همگر) بوتیمار نادرست نویسی واک وک (گویش تبری) غوک و آوای سگ بنگرید به واقوق نگهدارنده. توضیح بیشتر ...
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید
قافیه