معنی وادنگ

لغت نامه دهخدا

وادنگ

وادنگ. [دَ] (اِ) نکول. انکار پس از اقرار. دبه. در تداول عوام دبه و واقول. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دبه شود.


وادنگ کردن

وادنگ کردن. [دَ ک َ دَ] (مص مرکب) از گفته برگشتن. دبه کردن. دبه درآوردن. وادنگ آوردن. وادنگ درآوردن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دبه کردن و وادنگ آوردن و وادنگ درآوردن شود.


وادنگ آوردن

وادنگ آوردن. [دَ وَ دَ] (مص مرکب) نکول کردن. واقول آوردن. دبه آوردن. دبه درآوردن. وادنگ درآوردن. وادنگ کردن. (یادداشت مؤلف). دبه کردن. جر زدن. رجوع به دبه درآوردن شود.


وادنگ درآوردن

وادنگ درآوردن. [دَ دَ وَ دَ] (مص مرکب) رجوع به وادنگ آوردن و دبه کردن و دبه آوردن شود.

فرهنگ معین

وادنگ

(دَ) (اِ.) (عا.) انکار پس از اقرار، دبه.

حل جدول

فرهنگ فارسی هوشیار

وادنگ

(اسم) انکار پس از اقرار دبه.


وادنگ آوردن

(مصدر) انکار کردن پس از اقرار دبه در آوردن.


وادنگ در آوردن

(مصدر) انکار کردن پس از اقرار دبه در آوردن.


تخوص

وادنگ بخشیده را واستاندن


واقول

وادنگ (اسم) انکار دبه نکول

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

وادنگ

81

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری