معنی واحد کار

لغت نامه دهخدا

واحد کار

واحد کار. [ح ِ دِ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) (اصطلاح فیزیکی) واحدی که برای سنجش کار یا انرژی به کار میرود. و واحد کار یا انرژی در دستگاه.S.T.M و.S.K.M کیلوگرم متر است و آن کاری است که یک کیلوگرم نیرو را یک متر تغییر مکان دهد. رجوع به انرژی و رجوع به کار و کیلوگرم متر شود. واحد دیگر کار ژول (J) است. رجوع به ژول شود. اضعاف ژول که بعنوان واحدهای مستقل به کار میروند عبارتند از: کیلوژول (kJ) که برابر است با هزار ژول. مگاژول (MJ) که برابر است با هزار کیلو ژول. از اجزاء ژول ارگ است و آن برابر است با 110000000 (یک ده ملیونیم) ژول. رجوع به ارگ شود. واحد کار یا انرژی در دستگاه S.G.C ارگ است رجوع به ارگ شود. || (اصطلاح آموزش و پرورش) برنامه ٔ کار. واحد تجربی. برنامه ٔ تام موضوعی مربوط به آموزش پرورش متداول در آمریکا که متکی به فلسفه ٔ اصالت عمل ویلیام جیمز و مکتب ابزاری جان دیویی است. در کتاب فلسفه ٔآموزش و پرورش فتح اﷲ امیرهوشمند در این باره چنین آمده است: واحد کار عبارت است از مجموع فعالیتهای مختلفی که برای درجات مختلف رشد و نمو افراد آموزشگاه هادر نظر گرفته میشود، این برنامه بستگی تام با علایق و امیال اطفال دارد، یعنی مطلب یا موضوعی است که آنها دوست دارند و میل دارند از آن اطلاعاتی به دست آورند و فعالیتهائی درباره ٔ آن از خود نشان دهند. مفهوم کلمه ٔ «واحد کار» بمراتب وسیعتر از عنوان و یا موضوع و یا ماده درسی میباشد. در برنامه ٔ کار علاوه بر اینکه کتب متعدد و مربوط مورد مطالعه قرار میگیرند سایرمطالب و مسائل مهم زندگی نیز از لحاظ ارتباط آنها به برنامه ٔ تربیتی مورد توجه واقع میشوند. این واحد کار همواره از قسمتهای زندگی اجتماعی اطفال انتخاب میگردد. برای روشن شدن مطلب خلاصه برنامه ٔ کاری را که در یکی از آموزشگاههای نمونه ٔ دانشگاه کلمبیا به موقععمل گذاشته شده است شرح میدهیم: مطالعه و تحقیقات راجع بوسائط نقلیه و ارتباط در یکی از کلاسهای دبستان شروع شد زیرا خردسالان علاقه ٔ مفرطی به فرودگاه ناحیه محلی خود پیدا کرده بودند کودکان آن دبستان در نتیجه ٔ تماس با هواپیما و فرودگاه توانستند در این باره جوابهایی تهیه نمایند بر اثر مطالعات و تحقیقات دقیق در این قسمت اغلب آنها مایل میشدند که در انواع مختلف وسایط نقلیه دیگر که مورد استفاده بشر قرار گرفته است مطالبی به دست آورند. این روش باعث گردید که تجربیات بیشتری در خصوص هواپیما یا سایر اقسام وسایل حمل و نقل کالا به عمل آورند بنابراین آنان در نتیجه ٔ شوق و علاقه و احتیاجی که داشتند مطالبی را در قسمت هواپیمائی میخواندند و حتی تصاویر مختلفی را نیز جمعآوری مینمودند تا در مواقع لزوم از روی آنها نقاشی کنند. در نتیجه ٔ فعالیتهای متنوع و آزمایشهای مختلف شاگردان میتوانستند اطلاع کاملی از محیط اجتماعی خود که همان منظور و هدف اصلی تربیت میباشد به دست آورند.
طرز انتخاب و بسط واحد کار - این واحد در ابتدای سال تحصیلی از راه استفسار مستقیم و غیرمستقیم معلم از مسائل مورد علاقه ٔ شاگردان انتخاب میشود و برای انتخاب آن، محیط اجتماعی، وضع محلی و روحیه و علاقه ٔ شاگردان منظور میشود. پس طبق این اصول باید برای هر محل یا ناحیه ای واحد کار و برنامه ٔ مناسب آن را برگزید و بنابراین تحمیل برنامه ٔ واحد در سراسر کشور با این اصول منافات دارد در تدریس هر واحد باید مسائل و اصول زیر را در نظر گرفت: 1- واحد کار باید فرصتهای بیشماری را برای آزمایشهای زندگی اجتماعی کودکان مهیا سازد. 2- منظور و مقصود از انتخاب و تدریس واحد کار این باشد که مسائل مربوط به اقتصاد و اجتماع را از نظر ارتباطی که با جامعه ٔ اطفال دارد بفهمند و آموزشگاه را با جامعه ای که کودکان در آن زندگی میکنند ارتباط دهند. به عبارت دیگر محیط تربیتی نمونه ٔ کوچکی باشد که در آن تجربیات مختلف و متنوع صورت گیرد.3- بجای مقررات و مواد جداگانه (مانند تدریس حساب وهندسه و جغرافیا بطوری که در مدارس ما معمول است) که در سابق تدریس میشد به فعالیتهای اطفال اهمیت دهندو آنها را در آموزش و پرورش مورد استفاده قرار دهند. 4- انتخاب و تنظیم مواد در واحد کار باید در اطراف مسائلی بعمل آید که ارتباط کاملی با یادگرفتن و زندگی واقعی داشته باشد. 5- واحد کار باید علاقه و استعداد تحقیق و تفحصات را بین شاگردان برقرار سازد و سبب گردد که معلمان آموزشگاه نیز از نظر رشد و نمو کودکان در روشهای جدید پرورشی تحقیقات و مطالعاتی بعمل آورند و در تکمیل معلومات خود در امر تربیت بکوشند. حاصل سخن آنکه واحد کار از مسائل مربوط بزندگی شاگرد با در نظر گرفتن علائق او انتخاب میشود، از اینرو در هر محیطی واحد کار بخصوصی برگزیده میشود، مثلاً در جائی وسائل نقلیه و در ناحیه ای دیگر که محل کشت پنبه است پنبه برای این منظور انتخاب میگردد، نهایت اینکه همه ٔ مواد درس مورد لزوم مانند ریاضیات، فیزیک، شیمی، زبان، خواندن و نوشتن را به نحوی از انحاء به واحدکار مربوط میکنند و دامنه ٔ آن مواد را در سالهای بعد وسعت میدهند مثلاً اگر وسائط نقلیه واحد کار باشد کودکان ابتدا از وضع وسائط نقلیه ٔ شهر خود اطلاع می یابند سپس میخواهند بدانند مردمان اولیه چگونه در روی زمین مسافرت میکرده اند، این مطلب نه تنها شامل یک کشور میشود بلکه طرز مسافرت و امور نقلیه ٔ سایر مردم و یا ملل دنیا نیز جزو مطالعه ٔ آنها قرار میگیرد به تعبیر دیگر دانش آموزان به تاریخ وسایل نقلیه در کشور خویش و جهان علاقمند میگردند و بتدریج برای آموزش ماده ٔ تاریخ آماده میشوند و سپس چون وسایل نقلیه با جغرافی، فیزیک، شیمی، ریاضیات هم مربوط است در موقع مناسب هر یک از مواد فوق تدریس میشود و خشکی مواد درسی که حاصل بی ارتباطی آنها با زندگی شاگرد است از میان میرود. بطوری که ملاحظه میشود این برنامه به تمام قسمتهای مواد تحصیلی که پیش از این در دنیا جداگانه تدریس میشد (و هنوز هم در مدارس ایران به همان طریق آموخته میشود) مربوط میگردد. مثلا در قسمت مطالعه ٔ امور حمل و نقل با توجه کامل به ذوق و میل اطفال مواد زیربه شکل کلی از نظر ارتباط به زندگی و احتیاج آنها مورد مطالعه و توجه قرار میگیرد: خواندن، نوشتن، زبان، انشاء، حسن خط، ادبیات، علم اجتماع، جغرافیا، تاریخ، ریاضیات، بهداشت، هنرهای زیبا، صنایع دستی، نمایش، موسیقی، گیاه شناسی، زمین شناسی، حیوان شناسی، فیزیک و غیره. (تلخیص از کتاب فلسفه ٔ آموزش و پرورش دکتر امیر هوشمند صص 178- 186). و نیز رجوع به فلسفه ٔ آموزش و پرورش، کتاب راهنمای معلم ج 1 برنامه ٔ تام در کتاب روش نوین دکتر صدیق شود.


واحد

واحد. [ح ِ] (ع اِ) مقدار معینی از هر چیز که برای اندازه گیری کمیت ها به کار میرود مانند متر که واحد طول است و کیلوگرم که واحد جرم و وزن است. یکه. (از واژه های فرهنگستان). برای واحدهای فیزیکی سه دستگاه هست، یکی دستگاه S.G.C که سه واحد اساسی دارد که مبنی و پایه ٔ واحدهای دیگر است:
الف - سانتیمتر برای واحد طول، رجوع به سانتیمتر شود. 2- گرم جرم برای واحد جرم، رجوع به گرم شود. 3- ثانیه برای واحد زمان، رجوع به ثانیه شود.
ب - دستگاه.S.T.M که آنهم سه واحد اساسی دارد که پایه ٔ واحدهای دیگر است و آنهاعبارتند از: 1- متر برای طول. 2- تن برای جرم. 3- ثانیه برای زمان.
ج - دستگاه.S.K.M که آن نیز سه واحد اصلی دارد: متر برای طول و کیلوگرم برای جرم و ثانیه برای زمان.

واحد. [ح ِ] (ع ص، اِ) یگانه. یکتا: فلان واحد دهره، فلان یگانه ٔ روزگار است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بی همتا: فلان واحدالاحدین، یعنی فلانی بی همتاست و این کلمه را در نهایت مدح آرند. (ناظم الاطباء) (آنندراج). بی نظیر. فرد. تنها. بی شریک. (یادداشت مؤلف). رجوع به یکتا شود:
هیولا را اگر وصفی کنی بیرون برد مقدور
که باشد بی خلاف آنگه ز فرد واحد یکتا.
ناصرخسرو.
واحد اندر ملک او را یار نی
بندگانش را جز او سالار نی
نیست خلقش را دگر کس مالکی
شرکتش دعوی کند جز هالکی.
(مثنوی چ خاور ص 253).
دوستان باشند و دلداران ولیک
مهربان نشناسد الا واحدی.
سعدی.
|| جزئی از کلی، فالرجل واحد من القوم یعنی او فردی از افراد قوم است. (از اقرب الموارد). || بسیط. بی جزء. (یادداشتهای مؤلف). || (اِخ) از نامهای خدای تعالی. (مهذب الاسماء). آفریننده:
توحید تو تمام بدوگردد
دانستی ار تو واحد یکتا را.
ناصرخسرو.
رجوع به اﷲ، اوحد، یکتا و وحدت شود. || (ع ص، اِ) نظیر. فلان لاواحدله، فلانی نظیر ندارد. (ناظم الاطباء). || واحد از نظر حکما مقابل کثیر است و تعریف آن را هم به تقابل آن با کثیر کرده اند زیرا تعریف حقیقی برای آن ممکن نیست و بعضی گفته اند: واحد امری است که منقسم نشود و تعاریف دیگری که در محل خود بیان شده برای آن آمده است. (فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی، سجادی). ورجوع به واحد بالاتصال، واحد بالترکیب، واحد بالجنس، واحد بالطبع، واحد بالعدد، واحد بالعرض، واحد بالنوع شود. واحد بر دو قسم است یکی عرضی یا مجازی و دیگری جوهری یا حقیقی. (فرهنگ مصطلحات عرفاء، سجادی). رجوع به واحد عرضی و واحد جوهری شود.
- اصل واحد، اصل مشترک: و له عروق منشعبه و من اصل واحد. (ابن البیطار).
- خبر واحد، خبر پیغمبر (ص) در اصطلاح اصولیان بر سه قسم است: 1- خبر متواتر که روات متعددی دارد و هیچگونه اختلافی در روایتها دیده نمی شود مانند نقل قرآن و عبارات نمازهای پنجگانه. این گونه خبر موجب علم الیقین است. 2- خبر مشهور که در قرن اول هجری به وسیله ٔیکی از صحابه گفته شده ولی بین دیگران منتشر گردیده است. اعتبار این نوع خبر فروتر از خبر متواتر و برتر از خبر واحد است. 3- خبر واحد که اعتبار آن از دونوع دیگر کمتر است و آن خبری است که یک یا دو تن یابیشتر آن را روایت کنند و چون درجه چنین خبری نازل تر از خبر متواتر و مشهور است شماره ٔ راویان آن مهم نیست و در صورت تعدد راوی به سبب عدم قطعیت آن هم خبرواحد به شمار میرود. این خبر موجب عمل میشود اما مفید علم الیقین نیست. در نورالانوار هم چنین است. (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 413). و به همین سبب آن را واجب فی العمل نیز لقب داده اند. خبر واحد خبری است که یک تن از صحابه آن را روایت کرده باشد و بیشتر فقها با شرایطی معین قائل بقبول آنند و آن بر سه قسم است:خبر واحد صحیح، خبر واحد حسن و خبر واحد ضعیف. و خبر صحیح و حسن افاده ٔ ظن میکند نه قطع و خبر ضعیف افاده ترجیح جانب احتمال کند. (از یادداشتهای مؤلف). ورجوع به حدیث شود.
- فی موضع واحد، در یک جای. (ناظم الاطباء).
- کل واحد، هر یک. (ناظم الاطباء).

واحد. [ح ِ] (اِخ) کوهی است متعلق به بنی کلب که عمروبن العداء الاجداری درباره ٔ آن شعری گفته است. (از معجم البلدان).

واحد. [ح ِ] (ع عدد، اِ) یک. نخستین عدد. هو اول عدد الحساب. (اقرب الموارد) (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). یکی. (آنندراج) (ناظم الاطباء). احد. ج، واحدون:
همی گویی که بر معلول خود علت بود سابق
چنان چون بر عدد واحد و یا بر کل خود اجزا.
ناصرخسرو.

واحد. [ح ِ] (اِخ) (میرزا شاه تقی...) از شعرا و اجله ٔ سادات و نقبای آن دیار (اصفهان) است و مدتی به تمشیت امور شرعی گیلان و مشهد مقدس رضوی مشغول و در آن شغل به کم طمعی و احقاق حق مشهور بوده است و این اشعار از اوست:
ای نور دیده رفتی و بی نور دیده ماند
مژگان چو آشیانه ٔ مرغ پریده ماند.
#
مست نازی و سر خانه خرابی داری
از در خانه ٔ ما میگذری خوش باشد.
#
نهاده ام چو سگان سر بر آستانه ٔ تو
فرشته را نگذارم به گرد خانه ٔ تو.
(از آتشکده ٔ آذر ص 608 چ بمبئی و ص 211 چ شهیدی).


واحد مکانیکی

واحد مکانیکی. [ح ِ دِ م ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) واحد مربوط بیکی از شعب علم مکانیک که رشته ای از دانش فیزیک است. این گونه واحدها عبارتند از واحد نیرو و یا قوه، واحد کار، واحد توان یا قدرت و واحد فشار.


واحد الکتریکی

واحد الکتریکی. [ح ِ دِ اِ ل ِ ت ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) واحدی که در الکتریسیته به کار میرود. واحدهای الکتریکی عبارتند از: واحد مقاومت، واحد شدت جریان، واحد اختلاف پتانسیل الکتریکی یا واحد نیروی محرکه الکتریکی، واحد مقدار الکتریسته. رجوع به واحد مقاومت، واحد شدت جریان، واحد اختلاف پتانسیل الکتریکی و واحد الکتریسیته شود. برای الکتریسته سه دستگاه واحدهای مطلق وجود دارد که در هر یک واحدها بنحو خاصی به چند واحد اساسی منتهی میشوند: یکی واحدهای الکتریکی مطلق دستگاه.S.G.C که بسیار کوچکند و در عمل از اضعاف آن واحدها استفاده میکنند و آنها را واحدهای عملی گویند مثلاً ولت برابر است با 109 واحد مقاومت الکترومغناطیسی از دستگاه.S.G.C دوم واحدهای دستگاه S.T.Mسوم واحدهای دستگاه S.K.M. و رجوع به واحد شود.

حل جدول

فارسی به عربی

واحد

فرد، لوح خشبی، واحد، وحده


یک واحد

واحد

عربی به فارسی

واحد

یک , تک , واحد , شخص , ادم , کسی , شخصی , یک واحد , یگانه , منحصر , عین همان , یکی , یکی از همان , متحد , عدد یک , یک عدد , شماره یک

فرهنگ فارسی آزاد

واحد

واحِد، یک، عدد اول (جمع: واحِدُون)، یگانه، یکتا، مفرد (مخالف و مقابل جمع)، هر جزء یا هر قسمتِ قابل شمارش از اَشیاء، اجزاء یا افرادی که به صورت یک مجموعه مستقل باشند، سرآمد در علم یا کمال (جمع: وَحدان، اُحدان)، کلمه واحد به حساب ابجد برابر 19 می باشد،

فرهنگ معین

واحد

(اِ. ص.) یک، یکی، یگانه، یکتا، مجموعه افرادی که مأمور انجام عملیات مشترکی هستند، یک ساعت درس در هفته در یک نیم سال تحصیلی دوره دانشگاهی. [خوانش: (حِ) [ع.]]

فرهنگ عمید

واحد

(ریاضی) اولین عدد صحیح، یک،
(صفت) ویژگی چیزهایی که یکی محسوب می‌شوند، یک، یگانه: همهٴ آن‌ها مسلک واحدی داشتند،
هریک از خانه‌های یک ساختمان،
مقدار درسی که دانشجو یا دانش‌آموز در یک نیمسال می‌گذراند،
(صفت) یکتا، بی‌نظیر،
بخشی از یک اداره،
(فقه) (صفت) ویژگی خبری که متواتر نباشد،
(صفت) از نام‌ها و صفات خداوند،

معادل ابجد

واحد کار

240

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری