معنی وابل

وابل
معادل ابجد

وابل در معادل ابجد

وابل
  • 39
حل جدول

وابل در حل جدول

فرهنگ معین

وابل در فرهنگ معین

  • (بِ) [ع.] (اِ.) باران تند و شدید.
لغت نامه دهخدا

وابل در لغت نامه دهخدا

  • وابل. [ب ِ] (ع ص) بخشنده. جواد: رجل ٌ وابل. (از اقرب الموارد). || باران بزرگ قطره. (غیاث) (منتهی الارب) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 102) (مهذب الاسماء) (دهار). باران سخت. باران تند. باران درشت قطره. رگبار، باران تند بزرگ قطره:
    نگار من چو حال من چنین دید
    ببارید از مژه باران وابل.
    منوچهری.
    گر چه شمسی نه ابر، عالم را
    از کف راد تست وابل و رش.
    سوزنی.
    سپهر منصب و تمکین علای دولت و دین
    سحاب رأفت و باران رحمت وابل.
    سعدی. توضیح بیشتر ...
  • وابل. [ب ِ] (اِخ) مؤلف تاج العروس گوید: جد هشام بن یونس اللؤلوی المحدث، از او حدیث کرد و حفید او اسحاق بن ابراهیم از جد خود حدیث نقل کرد و از ابوالقاسم بن النحاس المقری نقل حدیث کرده است. - انتهی. در منتهی الارب آمده: وابل، نام جد حجاج بن یونس لؤلؤی محدث (کذا). توضیح بیشتر ...
  • وابل. [ب ِ] (اِخ) نام قبیله ای است از عرب. (از غیاث نقل از منتخب و صراح و لب الالباب و شرح نصاب). توضیح بیشتر ...
فرهنگ عمید

وابل در فرهنگ عمید

  • ویژگی باران تند و شدید،
عربی به فارسی

وابل در عربی به فارسی

  • سدبندی , رگبارگلوله , بطورمسلسل بیرون دادن , شلیک , تیرباران , شلیک بطور دسته جمعی , شلیک کردن , بصورت شلیک درکردن , رگبار. توضیح بیشتر ...
فرهنگ فارسی هوشیار

وابل در فرهنگ فارسی هوشیار

فرهنگ فارسی آزاد

وابل در فرهنگ فارسی آزاد

  • وابِل، ریزان، باران تند و شدید،
بخش پیشنهاد معنی و ارسال نظرات
جهت پیشنهاد معنی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید از اینجا ثبت نام کنید