معنی هم چشمی

لغت نامه دهخدا

هم چشمی

هم چشمی. [هََ چ َ / چ ِ] (حامص مرکب) رقابت و برابری نمودن. (یادداشت مؤلف). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است.
- هم چشمی کردن، رقابت کردن. رجوع به هم چشم شود.

فارسی به انگلیسی

هم‌ چشمی‌

Emulation, Strife

فرهنگ عمید

هم چشمی

رقابت کردن،
حسد ورزیدن،

حل جدول

هم چشمی

رقابت

رقابت، مسابقه

گویش مازندرانی

هم چشمی

رقابت، حسادت

فرهنگ فارسی هوشیار

هم چشمی

رقابت و برابر نمودن


هم چشمی همچشمی

رقابت بس که میبالد ازین طرفه بنا کاشان را سر هم چشمی شیراز و صفاهان بنگر. یا چشم و هم چشمی (همچشمی) . کسی را (معمولا بالاتر از خود را) سرمشق قراردادن و کوشش برای رسید بمقام و موقع او: فلان خانم روی چشم و همچشمی با زن همسایه روزگار شوهرش را سیاه کرد و او را به پیسی انداخت.

فارسی به عربی

فرهنگ معین

هم چشمی کردن

(~. چ. کَ دَ) (مص ل.) حسادت ورزیدن.

فارسی به آلمانی

هم چشمی کردن

Messen


چشمی

Optisch [adjective]

داروها

سولفاستامید (چشمی)

عفونت چشمی , کراتیت چشمی

معادل ابجد

هم چشمی

398

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری