معنی هم‌نشینی

لغت نامه دهخدا

همنشینی

همنشینی. [هََ ن ِ] (حامص مرکب) هم نشینی. همنشین شدن. با کسی نشستن:
پای درکش ز همنشینی شان
دیده بردوز تا نبینی شان.
سنائی.
- همنشینی کردن، با کسی همنشین و دوست شدن. مجالسه. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ عمید

همنشینی

قرین بودن، همراه بودن،
مصاحبت، هم‌نشستی،

حل جدول

همنشینی

صحبت

تجالس


هم‌نشینی

منادمت


گل سرخ

سوری

ورد

رز

لکا

رُز، گل سرخ، گل محمدی، گل سوری، یا وَرد رده‌ای از تیرهٔ گل‌سرخ است که نزدیک به ۱۵۰ گونه دارد. جای اصلی رویش رز خودرو در نیمکرهٔ شمالی کرهٔ زمین است و تاکنون در نیمکرهٔ جنوبی رز خودرو دیده نشده‌است. گل رز در بسیاری از بخش‌های ایران به خوبی می‌روید همچنین در اکثر بخش‌های خاورمیانه، اروپا و روسیه نیز به فراوانی یافت می‌شود. گل رز از نظر کثرت قرار گرفتن در جایگاه گل ملی مقام نخست را دارد و در ۱۰ کشور آمریکا، انگلستان، ایتالیا، ایران، رومانی، عراق، عربستان سعودی، مراکش، لوکزامبورگ، بلغارستان به عنوان گل ملی انتخاب شده‌است.

در ایران در نشستی که در ۲۲ آبان ۱۳۷۴ شمسی با حضور ریاست انجمن باغبانی ایران و شماری از استادان دانشگاه‌های ایران برگزار گردید، گل‌سرخ محمدی به عنوان گل ملی کشور تأیید و برگزیده شد. در داستان هزار و یک شب و همین‌طور رباعیات عمر خیام (در حدود ۱۱۰۰ سال پیش) از این گل یاد شده‌است. در شاهنامه فردوسی لفظ گل منحصراً به گل سرخ تعلق دارد و برگ گل نیز به معنای برگ گل سرخ یا گلبرگ گل سرخ یا خود گل سرخ است و بدین ترتیب آمدن لفظ برگ قبل از نام گل‌های دیگر نیز به معنای گلبرگ آن گل یا خود آن گل است.
در فرهنگ ایرانی گل رز ارزش بسیاری داشته‌است. در فرهنگ ایرانی-اسلامی نیز چنان ارجمند است که نوعی قداست مذهبی پیدا کرده‌است. «می‌گویند هرگاه محمد پیامبر اسلام گل سرخی می‌دیدند، آن را می‌بوسیدند و بر چشمان خود می‌نهادند و می‌فرمودند: این گل نشانه‌ای از جمال الهی است.» گل سرخ در ادبیات صوفیانه نیز مقام بسیار بالایی دارد. صوفیه به گل سرخ رنگ تقدس زده‌است و آن را نماد کامل جمالِ الهی می‌داند.

گل به معنای ورد یا گل سرخ در شعرهای سعدی به عنوان پیام‌آور بهار و نماد خرمی و نشاط، نماد خداوند و کمال مطلق و همچنین از نظر حکمت نمودی از ناپایداری انسان در گسترهٔ خاک است. اردات و عشق سعدی به گل سرخ تا بدان حد است که نام کتاب ارزشمند خود گلستان را، از گل گرفته‌است. ارزش گل نزد سعدی بخصوص در شعری نمایان است که در آن گِل که نماد فرو مایگی است در اثر هم‌نشینی با گُل قدر و تعالی پیدا می‌کند.

فارسی به انگلیسی

همنشینی‌

Association, Company, Society

مترادف و متضاد زبان فارسی

هم‌نشینی

حشر، خلط، صحبت، مجالست، مصاحبت، معاشرت، همدمی


مجالست

آمیزش، مخالطت، معاشرت، همدمی، هم‌نشینی، معاشرت کردن، هم‌نشینی کردن، هم‌نشین‌بودن، معاشر بودن


مجالست کردن

نشست‌وبرخاست کردن، هم‌نشینی کردن، معاشرت کردن


همدمی

تولا، دوستی، رفاقت، مجالست، مصاحبت، معاشرت، هم‌صحبتی، هم‌نشینی، هم‌نفسی


مصاحبت داشتن

مصاحبت کردن، هم‌نشینی کردن، هم‌دم بودن، مراوده داشتن


خلط

آمیزش، اختلاط، معاشرت، همدمی، هم‌نشینی، یاری، آمیز، آمیزه، لنف، خلق، خو


مصاحبت

صحبت، مراوده، مصاحبه، همدمی، همرازی، همراهی، هم‌زانویی، صحبت، هم‌سخنی، هم‌صحبتی، هم‌نشینی


معاشرت

آمیزش، اختلاط، انس، صحبت، حشر، خلط، مجالست، مخالطت، مراوده، همدمی، هم‌نشینی


حشر

رستاخیز، رستخیز، قیامت، نشور، معاد، برانگیختن، بعث، آمیزش، انس، معاشرت، هم‌نشینی،
(متضاد) نشر


صحبت

آمیزش، مصاحبت، نشست‌وبرخاست، همدمی، همراهی، هم‌نشینی، تکلم، گپ، گفتگو، مباحثه، محاوره، مذاکره، مصاحبه، مکالمه

معادل ابجد

هم‌نشینی

465

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری