معنی همنشینان
حل جدول
واژه پیشنهادی
یاران
فرهنگ فارسی هوشیار
(تک: جلیس) همنشینان (صفت اسم) جمع جلیس همنشینان.
جلساء
همنشینان
ندما
مصاحبان، همنشینان، ندیمان
اخوه
برادران، دوستان، همنشینان
جلسا
(صفت اسم) جمع جلیس همنشینان.
جلاس
(تک: جلیس) همنشینان (صفت اسم) جمع جالس و جلیس.
معاشران
(تک: معاشر) معاشران گره از زلف یار باز کنید (حافظ) هماویزان همنشینان
صحاب
(تک: صاحب) یاران همنشینان (صفت اسم) جمع صاحب همنشینان، اصحاب پیغمبر ص. توضیح جمع این کلمه در فارسی صحابان است: نبی آفتاب و صحابان چو ماه بهم نسبتی (بستنی) یکدیگر راست راه.
قرابین
قرابینه فرانسوی تازی گشته توفک تفنگ کوچک (تک: قربان) همنشینان برخیان (اسم) قسمی تفنگ کوتاه و سبک.
احبا ء
(تک: حبا) همنشینان (صفت اسم) جمع حبیب حبیبان دوستان: (درد احبا نمی برم به اطبا) (سعدی)
فرهنگ معین
(جُ لَ) [ع.] جِ جلیس، همنشینان.
مترادف و متضاد زبان فارسی
دمخوران، دمسازان، همراهان، همنشینان، یاران، پیروان، تابعین
معادل ابجد
506