معنی همسایه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(~. یِ) (ص.) دو یا چند کس که اتاق یا خانه آنان نزدیک هم باشد، مجاور.
فرهنگ عمید
کسی که با دیگری در یک منزل یا در خانۀ کنار خانۀ او زندگی میکند، همجوار،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
جار، مجاور، همجوار، همساده
فارسی به انگلیسی
Conterminous, Contiguous, Neighbor, Neighboring
فارسی به ترکی
komşu
فارسی به عربی
جار، مجاور
تعبیر خواب
1ـ دیدن همسایه های خود در خواب، نشانه آن است که فرصتهایی استثنایی با تلاشهایی بیهوده و بدگویی بکلی تلف می شود.
2ـ اگر خواب ببینید همسایه های شما عصبانی یا اندوهگین به نظر می رسند، نشانه آن است که درگیر اختلاف و مشاجرات خواهید شد.
- آنلی بیتون
فرهنگ فارسی هوشیار
(صفت) دو یا چند کس که در زیر سایه یک سقف باشند، دو یا چند کس که اطاق یا خانه آنان متصل یا نزدیک هم باشد همسرایه:. . . تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری ازایشان ننگ نداری و با ایشان پیوندی، دو یا چند ناحیه (ده شهر استان کشور) که مجاور یکدیگر باشند جمع: همسایگان: دیگر آنکه اگر صاحب طرفی از همسایگان مملکت بکمال حلم و وفور کم آزاری این خسرو نوشیروان معدلت ما مغرور شود. . . یا همسایه مسیح. آفتاب.
فارسی به ایتالیایی
vicino
فارسی به آلمانی
Angrenzend, Nachbar (m)
معادل ابجد
121