معنی همسالان

حل جدول

همسالان

همسنان، همزادان

واژه پیشنهادی

همسالان

اتراب

فرهنگ فارسی هوشیار

اتراب

همسالان


لدات

(تک: لده) همزادان همسالان (اسم) جمع لده (کسی - بجز برادر و خواهر - که با شخص در یک زمان زاده شده و در یک مسکن بزرگ گردیده و هم شان او باشد همزادان همسنان: و باز جماعتی که خویشتن در محل لدات دارند اگر اندک نخوتی و تمردی اظهار کنند. . . در تقدیم و تعریک ایشان آن مبالغت رود که عزت و هیبت پادشاهی اقتضاکند. . .

فرهنگ معین

اتراب

جمع ترب.، همسالان، همزادان، دوشیزگان. [خوانش: (اَ) [ع.] (اِ.)]


فوتینا

(تِ) (اِصت.) (عا.) واژه ای که معمولاً کودکان برای ریشخند، اعتراض یا انکار، در پاسخ همسالان یا در موقعیت های غیرجدی به کار می برند، در مفهوم «اشتباه می کنی، چنین نیست ».

لغت نامه دهخدا

هم حال

هم حال. [هََ] (ص مرکب) دارای حال و کیفیت عاطفی مشابه. هم حالت:
بخشود بر آن غریب همسال
همسال تهی نه، بلکه هم حال.
نظامی.
غمی کآن با دل نالان شود جفت
به همسالان و هم حالان توان گفت.
نظامی.


همسال

همسال. [هََ] (ص مرکب) هم سال. هم سن. (آنندراج). دو تن که به یک اندازه عمر کرده باشند. (یادداشت مؤلف). همزاد:
کنون صد پسر گیر همسال او
به بالا و چهر و بر و یال او.
فردوسی.
سیاوش مرا بود همسال و دوست
روانم پر ازدرد و اندوه اوست.
فردوسی.
به بازی به کوی اند همسال من
به خاک اندر آمد چنین یال من.
فردوسی.
همسال آدم آهنش در حله ٔ آدم تنش
آن نقطه بر پیراهنش چون شیرحوا ریخته.
خاقانی.
بخشود بر آن غریب همسال
همسال تهی نه، بلکه هم حال.
نظامی.
شد نفس آن دو سه همسال او
تنگ تر از حادثه ٔ حال او.
نظامی.
غمی کآن با دل نالان شود جفت
به همسالان و هم حالان توان گفت.
نظامی.
داغ فرزند و هجر همسالان
همه دیدی نمیشوی نالان ؟
اوحدی.


اتراب

اتراب. [اَ] (ع ص، اِ) ج ِ ترب. همزادان. همسالان. اَسنان. هم سنان. هم عمران. || همسران. اَمثال. اقران. دوستان: با طراوت جوانی و مقتبل شباب در اقران و اَتراب خویش بی نظیر است. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). بسبب مناسبت شباب در زمره ٔ اَتراب و اصحاب او منتظم گشت. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). بقوت شباب و مساعدت اصحاب و اتراب بر ملک مستولی شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی). اقوال ابناء زمان و اتراب و اقران که اخوان دیوانند... (جهانگشای جوینی). || زنان نوعمر. دختران دوشیزه: و روزی چند باستیفای لذات با لدات و اتراب مشغول گشت. (جهانگشای جوینی).


حنا

حنا. [ح َ] (از ع، اِ) حناء. وآن گیاهی است دارای برگ معروفی که بدان رنگ کنند.
- امثال:
دستش را در حنا گذاشت.
فلانی حناش دیگر رنگی ندارد.
- پای در حنا بودن، کنایه از راه رفتن بکندی است.
- حنا بر کف کسی نهادن، کنایه از معطل و بیکار گردانیدن آنرا و این مثل پای کسی در حنا بستن بود. (آنندراج):
منع حکمت دست گردون را نهد بر کف حنا
در هر آن عزمی که از نوک قلم کردی خضاب.
انوری.
و در بعض نسخ است «منع حکمت دست گردون را حنا بر دست بست » و در این صورت دست مستدرک میشود. (آنندراج).
- حنا بستن، خضاب کردن باحنا و حنا گرفتن و حنا مالیدن:
به بیداری نمی آید ز شوخی بر زمین پایش
مگر مشاطه در خواب آن پری رو را حنا بندد.
صائب (از آنندراج).
- حنابسته، حنامالیده:
عمری است که یک قطره ٔ خون در جگرم نیست
آن دست حنابسته چه دارد خبرم نیست.
از دلم بس که بگیسوی تو خون می آید
پنجه ٔ شانه حنابسته برون می آید.
اشرف (ازآنندراج).
- حنابند، کاغذی که حنا در آن بندند. (آنندراج): من چه دانم که سوده ٔ نامهای من کاغذ توتیای کدام پیرزن شده و حنابند کدام عروس گشته. (ملا نصیرای همدانی).
هرکه سامان نگار آن کف پا می کند
از گل رعنا حنابندش مهیا می کند.
فطرت (ازآنندراج).
- حنابندان، رسم بستن حنا بر دست و پای عروس و همسالان او. جشنی باشد که در کدخدائیها هنگام حنا بستن عروس کنند و در هند مهدی خوانند. (آنندراج) (ناظم الاطباء):
رنگین شود از رنگ خوشش دست مگر
درخانه ٔ زین او حنابندان است.
سلیم (از آنندراج).
نوعروس لاله را وقت حنابندان رسید
در میان گل خرده و خود را بجا آورده ست.
کلیم (از آنندراج).
- حنابندی، حنابندان. (ناظم الاطباء):
از اشک لاله رنگ حنابندئی کنم
دل از نگاه عهدشکن برگرفته ایم.
ظهوری (ازآنندراج).
- حناپیچ، که در آن حنا پیچند:
کاغذ خام حناپیچ بود
کاغذ پخته بودمعنی پیچ.
؟
- حنا دادن و مالیدن،حنا بستن است اما در محاوره حنا بستن مخصوص زنان است و مالیدن مخصوص مردان و بر این قیاس است: حنامالیده و حنابسته. (آنندراج).
- حناساب، حناسای. سنگی که روی آن حنا را میسایند. (فرهنگ فارسی معین).
- حناسای، که حنا ساید. که حنا را نرم کوبد.
- حناسایی، حنا سائیدن. عمل حنا سائیدن.
- حناگرفتن، حنا بستن:
گردون ز شفق چها گرفته
زالی بر مو حنا گرفته.
زلالی (از آنندراج).
- حنا گذاشتن، حنا بستن. حنا مالیدن:
محتاج بزینت نبود حسن خداداد
آن به که حنا بر ید بیضا نگذاریم.
صائب (ازآنندراج).
- حنامالیده، حنابسته:
من از یاد حنامالیده انگشت تو بر مژگان
جگر پرکال های خون چکان در گریه آویزم.
نصیرای بدخشانی (از آنندراج).
- حنای پر زاغ، حنایی که بعد از بستن سیاه شود. (آنندراج):
دستم ز تمنای تو آغشته ٔ داغ است
بی درد کمانش که حنای پر زاغ است.
فطرت (از آنندراج).
- حنای دوباره بند، حنایی که مکرر بندند برای ازدیاد رنگ. (آنندراج):
گیرد ز لطف رنگ حنایی دوباره بند
شوید اگر بچشمه ٔ کافور پشت دست.
ناظم هروی (از آنندراج).
- حنای سر ناخن، کنایه از سرخی که قریب به زوال باشد. (غیاث) (آنندراج):
وقت پیری نیست ازدولت امید
رنگ حنا بر سر ناخن رسید.
عالی (از آنندراج).
چو آفتاب لب بام آخر عمرست
رسید بر سر ناخن حنای عشرت ما.
میر سیادت (از آنندراج).
بی رخت بزم طرب را نبود رنگ ثبات
سرخی شیشه حنای سر ناخن باشد.
شوکت بخاری.
- حنای سیاه، وسمه.
- حنای قدح، کنایه از شراب سرخ سیر:
گذشت عید بهار وروز تنگدستیها
رخی برنگ ندادیم از حنای قدح.
صائب (ازآنندراج).
- حنای قریش، شکوفه ٔ سنگ یعنی چیزی که بر روی سنگهای کوه بهم میرسد و در بهار سبز می گردد. (ناظم الاطباء).
- حنای گریه، کنایه از اشک خونین:
سرشک ما همه خونابه ٔ دل وجگر است
خزان خنده ندارد حنای گریه ٔ ما.
(از آنندراج).
- حنای مجنون، وسمه و آن برگ نیل است. (آنندراج).
- حنای نو کردن و بستن، حنای تازه بستن. (آنندراج):
حسن کی شوخی دهد از کف که هر شب آن نگار
گر به هیچش دسترس نبود حنای نو کند.
؟

بیوگرافی

جف بزوس

داستان "جف بزوس" و ظهور بزرگترین خرده فروش آنلاین در جهان، داستان جدیدی نیست. اما به دلیل قدرت بالا و اعجاب انگیزش، هنوز ماندگاری خود را حفظ کرده است. آمازون در یک سناریو که در آن کسب و کار با برترین، جدیدترین و درخشان ترین ایده را متمرکز کرده است، آینده خود را بر اساس مجموعه ای از اصولی که در سال 1997 هنگامی که این شرکت برای اولین بار به بازار آمد، نوشته است. او به صنایع مختلف از جمله خدمات بهداشتی و اکتشافات فضایی پرداخته است. "بزوس" در نظریه ای چنین عنوان کرد: "اگر می خواهید حقیقت را در مورد آنچه که ما را متفاوت می کند بدانیم، این است: ما واقعا مشتری مدار هستیم، ما واقعا درازمدت گرا هستیم و واقعا می خواهیم اختراع کنیم. االبته طبق مشاهدات واضح است که اکثر شرکت ها توجه خاصی به این گونه مسائل ندارند. چرا که تمام تمرکز آنها به جای مشتری، بر روی رقیب هایشان است. آنها می خواهند بر روی چیزهایی کار کنند که در دو یا سه سال سود سهام را پرداخت می کنند و اگر آنها در دو یا سه سال کار نکنند، به سمت دیگری حرکت خواهند کرد. از طرف دیگر اغلب آنها ترجیح می دهند به جای مخترع بودن، پیرو اختراع های قبلی باشند. زیرا از نظر آنها این امر ایمن تر است. بنابراین اگر می خواهید حقیقت را درباره آمازون بدست آورید، به همین دلیل است که ما متفاوت هستیم. شرکت های بسیار کم همه این سه عنصر را دارند." تمرکز بر دراز مدت همیشه سنگ بنای امپراطوری "بزوس" بوده است. فراتر از آن، در اینجا برخی از اصول کلیدی او را بررسی می کنیم.
بهترین تیم ممکن را تشکیل دهید
آمازون روند استخدام بسیار طولانی دارد. از کارکنان واجد شرایط، سوال هایی پرسیده می شود که به طور مثال این سوال ها عبارتند از: «چگونگی ایستگاه های گاز در ایالات متحده». البته شاید پاسخ به نظر درست نباشد. اما هدف اصلی آن ارتقای مهارت تفکر است. "بزوس" می گوید: "هر بار که ما یک نفر را استخدام می کنیم، او باید بار محتوی سوال ها را برای استخدام بعدی بالا ببرد. چرا که قدرت تفکر افراد اینگونه بهبود بیشتری می یابد." ارزیابی کارکنان در زمان واقعی رخ می دهد، نه در فواصل زمانی و یا مدت زمان سابقه. نرم افزار ارزیابی اجازه می دهد تا همسالان یکدیگر را به طور عمومی ارزیابی کنند و حتی در مواقع خاص تحسین یا انتقاد کنند.
از اشتباهات خود بیاموزید
کمپانی معروف "آمازون" بیش از چند بار شکست خورده است. این کمپانی در یک رقابت یک بار نسخه خود را به پیشنهاد بازار راه اندازی کرد. این نرم افزار راه را برای همکاران "آمازون" هموار کرد و به فروشندگان خصوصی اجازه داد تا از سایت حمل و نقل و حتی ازامکانات ذخیره سازی برای فروش کالاهای خود استفاده کنند. بحث همیشگی "بزوس" این بود که نوآوری بدون شکست هرگز امکان پذیر نخواهد بود. اما نوآوری مشکلات خود را همچنان به همراه دارد. علاوه بر آن او شکست را به عنوان الگویی برای یادگیری استفاده می کرد.
صرفه جویی کنید
بی نظمی و خرج های بی خود بزرگترین خطا در کسب و کار بزرگ مدرن است که "بزوس" از همان ابتدا آن را مطرح کرده است. "آمازون" قبلا یک شرکت معامله شناخته شده در آن زمان بود. این شرکت با آن بزرگی اش دارای درهای ساده و ارزان و میزهای سنتی و لوازم معمولی بود. در کل بزوس از هیچ ابزاری برای خود نمایی استفاده نمی کرد و به شدت مخالف هیاهو در زمینهُ تظاهر بود. بزوس در زمینه ی صرفه جویی شعار منحصر به فرد خویش را دارد که می گوید: "امکانات و تجملات کمتر و کار بیشتر". او به تیم "آمازون" اخطار می داد که "هر چیز قابل نیاز باید فراهم شود. اما در نظر بگیرید که در تهیه آنها شما می توانید هزینه های غیر ضروری را کاهش دهید. راحتی های کوتاه مدت می تواند در بلند مدت به شما آسیب برساند".
قدم درست
جف بزوس می داند که برای حفظ مفهوم و رشد، شما باید انعطاف پذیر باشید و قدرت تطبیق را داشته باشید. اما همچنین باید بدانید که در چه زمان حرکت مناسب را انجام دهید. از نظر او این بدین معنی است که وقتی ما با چشم انداز بزرگ درگیر می شویم باید در نظر داشته باشیم که قطعات کوچکتر هستند که در مجموع این چشم انداز را تشکیل داده اند. از نظر "بزوس" تعهد در برابرمشتری امر بسیار مهمی بوده است. او در اصول رهبری "آمازون"می نویسد، "رهبران محکوم و پایبند هستند وهنگامی که یک تصمیم تعیین می شود، آنها به طور کامل متعهد می شوند"
بزرگ فکر کن
آمازون هرگز قصد ندارد فقط یک کتابفروشی یا خرده فروش آنلاین باشد. کتاب ها فقط در آن زمان ساده ترین شکل ورود به بازار را داشتند. این برای بزوس و آمازون فقط آغاز کار بود. در سال 2000، او مخفیانه یک شرکت اکتشاف فضایی را تاسیس کرد تا رویاهای نهایی خود را نه تنها برای کاوش در فضای عمیق، بلکه سرانجام سیارات دیگر را به عنوان یک گزینه پشتیبان برای زمین به کار گیرد. فکر کنید در مورد رویا های خود و ابزارهایی که استفاده می کنید تا بتوانید به آنجا برسید. این دو را اشتباه نگیرید و محور فعالیت هایتان را برای گزینه راحت تر تنظیم نکنید. بلکه دنبال گزینه های درست باشید.
منبع:
success

معادل ابجد

همسالان

187

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری